شاه، خدمت نظام وظیفه را برای طلاب جوان الزامی کرد. امام خمینی پیکی به سربازخانهها فرستاد و از طلاب خواست تزلزل به خود راه ندهند و از این فرصت برای تقویت جسم و روح خود استفاده کنند. [
اینجا]
مدتها چانهام را ندیده بودم
+نوشته شده در شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
زُهَیْر بن قَیْن بَجَلیّ، عثمانی بود. عثمانیها معتقد بودند خون عثمان، گردن علی علیه السلام است و به همین دلیل دشمن حضرت بودند. زهیر نمیخواست با امام حسین علیه السلام مواجه شود؛ وقتی قاصد آمد و گفت امام میخواهند تو را ببینند، قصد نداشت برود اما همسرش گفت سبحانالله! پسرِ دختر پیامبر تو را میطلبد و تو نمیروی؟ چنان این را محکم گفت که زهیر شرمنده شد و تصمیم گرفت نزد امام برود. ما نمیدانیم بین او و امام چه گذشت که وقتی برگشت، دیدند متحوّل شده و شاد و مسرور گفت: من راه خودم را پیدا کردهام. نقل مشهور است که زهیر، همسرش را به کوفه بازگرداند. موقعی که میخواستند جدا شوند همسرش با چشمان گریان گفت: حالا که در رکاب پسر پیامبر شهید میشوی؛ قیامت مرا فراموش نکن!
سیری در سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۲۸، برداشت آزاد [
اینجا]
دعوت امام حسین از عبیدالله بن حر جعفی
+نوشته شده در شنبه ۸ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
کژ میشد و مژ میشد [
مولوی]
+نوشته شده در شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی