از نظر روحی هم بعضی افراد بیشتر فاعلند؛ و بعضی افراد بیشتر منفعل؛ مثلًا افرادی استعداد رهبری دارند. اینها را تحت رهبری هرکس قرار دهید فاسد میشوند و فاسد میکنند و بعضی افراد فقط استعداد مریدی و تبعیت دارند. این اختلافات در افراد هست. چگونه میتوان منکر اینها شد؟
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۵۹، برداشت آزاد [
اینجا]
تفاوت درک آدمیانتفاوت روحی حسنین (ع)
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی
راسل در کتاب جهان بینی علمی، میگوید: اگر کسی در سه چهار قرن اخیر پیدا میشد که صد نفر از نوابغ علمی را میکشت، قطعاً امروز علم به این مرحله نمیرسید. اینطور نیست که حالا اگر گالیله نبود بجایش مالیله پیدا میشد. اگر هم پیدا میشد صدسال بعد پیدا میشد.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۵۷، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
فطرت انسان، به صورت یک استعداد است. مانند هر استعدادی، هم قابل رشد دادن است، هم قابل از بین بردن؛ حتی قابلیت دارد تا ضدش بر آن تحمیل شود. هرچه انسان فطرتها را رشد بدهد، صورت ملکوتی انسانی خودش را رشد داده است. اگر بر ضد فطرت خود رفتار کند. آنگاه هر عمل ضدی، یک صورت ضد در انسان پدید میآورد. اگر این صورت ضد، زیاد تکرار شود و به صورت یک ملکه درآید، آنگاه صورت باطنی عوض میشود که به آن "مسخ درونی" میگویند.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۵۴، برداشت آزاد [
اینجا]
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَاضعف و شدت فطرت
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۰ ب.ظ توسط اشرفی
ویل دورانت ضد دین بود. او در کتاب "درسهای تاریخ" میگوید: "دین صد جان دارد، هرچه او را بکشند دومرتبه زنده میشود." میگوید: در خیلی از جاهای دنیا دین را ریشهکن کردند- مثال هم میآورد- اما دومرتبه جوانه زده است. دین نمیمیرد؛ پس معلوم میشود دین از فطرت بشر ناشی میشود.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۵۳، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۹:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۶:۹ ب.ظ توسط اشرفی
فطرت به شکلهای متنوع نیست، به یک شکل است؛ منتها شدت و ضعف دارد. مردم، همۀ استعدادها را دارند. مثلًا همه استعداد هنری دارند. در انواع هنرها نیز استعدادها متفاوت است. طاهر خوشنویس از اول یک عشقی به خط داشت که قرآن را به چهل خط ریز و درشت نوشت. یا مثلًا همین علاقه به تعلّم در همه افراد هست ولی خیلی ضعف و شدت دارد. فردی دیوانۀ علم است و فقط میخواهد بفهمد. ولی دیگری به آن شدت نیست.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۵۱، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
تربیت به معنای پرورش دادن استعدادهای درونی است. در تربیت، مربّی بیش از پنجاه درصد تابع موضوع تربیت است. یعنی مربی باید استعدادهای موضوع تربیت را بشناسد، در جهت استعداد او را رشد بدهد. تربیت، مثل پروش دادن یک گل است؛ کسی نمیتواند طبیعت گل را عوض کند، از شمعدانی یاس بسازد و از یاس شمعدانی؛ بلکه کوشش میکند با تجربیات خود، طبیعت گل را بشناسد که از چه راهی بهتر میتواند آن را شکوفا کند.
ولی کار صنعت مثل کاری است که نجار روی چوب انجام میدهد. یعنی اگر از این چوب "در" میسازد، خودِ چوب به سوی "در" شدن، حرکت نمیکند. صنعتگر همیشه فکر خودش را بر موضوع صنعتش تحمیل میکند. در بعضی موضوعات، فکر صنعتگر بهتر بر آنها تحمیل میشود و بعضی کمتر؛ مثلًا وقتی میخواهد از آلومینیم یا پروفیل "در" بسازد، یکی بهتر از دیگری قابل تحمیل است. ولی هیچ کدام از اینها "شدن" نیست.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۴۳، برداشت آزاد [
اینجا]
ارسطو چگونه شاگرد افلاطون شد؟پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد استطبیعت بر تربیت مقدم است
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۳:۰ ب.ظ توسط اشرفی
کروچه میگوید: تمام تاریخ، تاریخ معاصر است. مقتضیات عملی که زمینۀ هر قضاوت تاریخی را تشکیل میدهد، به همۀ تاریخ، کیفیت تاریخ معاصر میبخشد؛ چون حوادث هر چقدر هم قدیمی به نظر برسند، اشارۀ تاریخ در حقیقت به حوائج و موقعیتهای کنونی است که حوادث مورد بحث در آن نوسان دارند.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۴۱، برداشت آزاد [
اینجا]
موش و گربهبشنوید ای دوستان این داستان
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
ترکیب حقیقی آن است که از دو یا چند عنصر مرکّب باشد. مثل آب که از هیدروژن و اکسیژن ترکیب شده است. مرکّب اعتباری آن است که ترکیبی میان افراد نیست، فقط اجتماع است، مثل درختان یک باغ؛ در اینجا وجود یک درخت هیچ اثری در وجود درخت دیگر ندارد، هرکدام مستقلاً از خاک و آب و هوا و نور استفاده میکنند.
دورکهیم میگوید: جامعه یک مرکب حقیقی است. تن انسانها با هم ترکیب نمیشوند بلکه روح ترکیب میشود. شخصیت من جدا از دیگران نیست. ما فرهنگ مشترک داریم. در اعتقادات، تعلیمات و احساسات مشترکیم. این فرهنگ مشترک، روح ما را یکجور ساخته است.
نظر سوم این است که در عین اینکه جامعه واقعاً مرکب است، ولی این ترکیب با ترکیبهای دیگر فرق میکند. در این ترکیب، شخصیت فرد بهکلی نابود نمیشود؛ آنچنان که در مرکبات طبیعی، شخصیت عناصر اولیّه دیگر هیچ نقشی ندارند. در عین اینکه جامعه یک شیء مرکب است، عناصر تشکیل دهنده جامعه از نوعی شخصیت و آزادی و استقلال بهرهمندند.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۳۲، برداشت آزاد [
اینجا]
جسم و روح در کلام امام صادق
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی
اگر بگوییم فرد جامعه را میسازد، پس فرد یک پدیدۀ طبیعی است، یعنی فرد ساخته شده طبیعت است و جامعه، ساخته شدۀ فرد؛ فرد از آن جهت که ساخت طبیعت است یک شخص هست ولی یک شخصیت نیست. از این جهت او فقط یک حیوان است، یعنی طبیعت فقط یک حیوان خلق میکند. ولی فرد به اعتبار شخصیتش فرد است. یعنی به اعتبار علم، دانش، زبان و فرهنگ فرد است. اگر شما اینها را از او بگیرید، فقط یک تَن میماند. ولی شخصیت فرد، یک پدیدۀ اجتماعی است. یعنی ساختۀ جامعه است. بنابراین، نظر دوّم این است که جامعه فرد را میسازد ولی در عین حال مثل این است که بگوییم آیا مرغ از تخم مرغ است یا تخم مرغ از مرغ؟ جواب این است که هر دو؛ مرغ از تخم مرغ است و تخم مرغ از مرغ؛ جامعه فرد را میسازد، فرد نیز به اعتبار شخصیت اجتماعیاش افراد جامعه را میسازد.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۳۱، برداشت آزاد [
اینجا]
فردسازی در مکه و جامعه سازی مدینهمکتب افراد را میسازد
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۹:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی
قتل مروان بن محمد، آخرین خلیفۀ اموی یک واقعۀ تاریخی است. مروان در آخرین جنگ با عباسیها در میدان نبرد دچار فشار ادرار شد و به کناری رفت. اتفاقاً یکی از افراد دشمن که از آنجا میگذشت او را دید و کشت. شهرت کشته شدن او به میان سپاهش پیچید. سپاهیان فرار کردند و دولت بنیامیه منقرض شد. آنجا بود که گفتند: ذهبت الدولة ببولة!
مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ، جلد ۱، صفحه ۸۸، برداشت آزاد [
اینجا]
بهانه ابرهه روز اول محرمواقعۀ تاریخی آیت الله بروجردیواقعه تاریخی کدام است؟
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۲ ب.ظ توسط اشرفی
مسئلۀ کوچکی است؛ اما در وقایعی بزرگ مؤثر شد. پیرمردی که هیچ قصد ندارد از بروجرد به قم بیاید. ناگهان پایش را کمی بلندتر حرکت میدهد، فتقش پاره میشود، میآید تهران، بعد میرود قم و بعد یک مرجعیت بزرگ تأسیس میشود و این مرجعیت منشأ وقایعی میشود که در اوضاع ایران اثر داشته است.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۲۴، برداشت آزاد [
اینجا]
واقعه تاریخی کدام است؟ذهبت الدولة ببولة
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
واقعیّات تاریخی، واقعیّاتی هستند که در وقایع آینده تأثیر دارد. این به کوچکی و بزرگی واقعه هم مربوط نیست. مثلا بینی کلئوپاترا یا فتق آقای بروجردی از وقایع تاریخی هستند اما اینکه ما با انیس الدوله نشستیم چنین گفتیم، چنین خوردیم و چنین خندیدیم، اینها تاریخ نیست؛ البته گذشتهای هست ولی حلقه تاریخی نیست.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۲۳، برداشت آزاد [
اینجا]
واقعۀ تاریخی آیت الله بروجردیذهبت الدولة ببولة
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۳:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
اولاً همیشه اینطور نیست که مورّخان، تاریخ را با اغراض شخصی بنویسند. افرادی آنچنان پایبند وجدان خود هستند که عاری از اغراض و تعصّبات و منافع خود وقایع را مینویسند.
ثانیاً بعضی وقایع اساساً در یک حدی به تواتر رسیده و دروغ بردار نیست. مثلا شیعه عقاید خاصّی دارد و سنّی عقاید خاصّی؛ ولی تاریخی که نوشتهاند، مسائل مشترک زیاد دارد.
ثالثاً اغراض و تعصّبات، برای عموم بشر حکم یک امر عرَضی را دارد؛ یعنی اغراض مثل پردهای است که جلوی حقیقت را میگیرد و بعد کنار میرود؛ به قول این حرف فرنگی که میگوید: همگان را برای همیشه نمیشود فریب داد.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۲۱، برداشت آزاد [
اینجا]
اختلاف روزنامهها در اوقات شرعیتاریخ علم است یا هنر؟آنچه تاریخ کربلا را حفظ کرد
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۳:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
عدهای اعتمادشان را از وقایع تاریخی بریده و گفتهاند به هیچ کتاب تاریخی نمیشود اعتماد کرد. حتی به روزنامهها که وقایع روز را مینویسند چقدر میتوان اعتماد کرد؟ مثلًا روزنامههای اطلاعات و کیهان هر دو تقویم را از دکتر عباس ریاضی کرمانی گرفتهاند. دکتر عباس ریاضی که تقویم را دو جور نداده است؛ ولی یکی مینویسد مثلًا اذان صبح ساعت پنج و نوزده دقیقه، دیگری مینویسد پنج و هفده دقیقه! از اینجا میفهمیم که وقایع دیگر از چه قرار است.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۱۸، برداشت آزاد [
اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۵ ب.ظ توسط اشرفی
کتابهای تاریخ دو عیب دارند. یکی اینکه اکثر مورّخین اجیر قدرتهای وقت بودند، در نتیجه تاریخ را به نفع آنها نوشتهاند. دوم اینکه مورّخین دچار یک تعصب ملی، مذهبی یا هرچیز دیگر بودند که وقایع را مطابق با عقایدشان مینوشتند، بدون اینکه دروغ بنویسند. مثل اینکه در ترسیم یک چهره، فقط زیباییها یا فقط زشتیها را رسم کنند؛ این چهره مطابق با واقع نیست. این است که بعضی گفتهاند: تاریخ از مقولۀ علم نیست، بلکه از مقولۀ هنر است، چون علم یعنی کشف وقایع آنچنان که بوده و هنر یعنی ساختن یک چیز آنچنان که میخواهیم. هر مورّخی برای خودش یک هنرمند است، یعنی تاریخ را به میل خودش ساخته است. به تعبیر فلسفی، مصنوعِ یک مورّخ، مادّهای دارد و صورتی؛ مورّخین امین، در مادّه دخل و تصرف نکردهاند ولی صورت را تغییر دادهاند. مورخینی هم که امین نیستند، ماده و صورت با هم تغییر دادهاند. از این جهت اساساً تاریخ، علم نیست.
مرتضی مطهری، فلسفۀ تاریخ، جلد ۱، صفحه ۱۱۸، برداشت آزاد [
اینجا]
علم تاریخ اضعف علوم استسند کتبی واقعه کربلاثبت جزئیات حادثۀ کربلا
+نوشته شده در شنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۱۰:۳۴ ق.ظ توسط اشرفی