از شاگردان آیت الله خویی بود. آیت الله شهریۀ جداگانهای به او میداد. گرجی پس از مدتی گواهی اجتهاد را از آیت الله گرفت و به ایران بازگشت. حضور او در محافل دانشگاهی موجب شد لباس روحانیت را کنار بگذارد. این مسئله برای آیت الله چنان دشوار بود که معظمله گریه کرد اما گریۀ استاد هم نتوانست گرجی را به حوزۀ علمیه بازگرداند. اشکال ندارد؟ اگر اشکال ندارد چرا آیت الله گریه میکند؟ شباب به دانش گذشت و شیب به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب پیش و پس است روی سخنم با کسانی نیست که فرق عمامه با کلاه شاپو را نمیدانند. یاد استادم افتادم که میفرمود: بعضیها با شهریۀ امام زمان گردن کلفت میکنند و با گردن کلفتی در مقابل امام زمان میایستند. گرجی میگفت: وعظ وظیفه همگان است، هجر وظیفۀ همسر است و ضرب وظیفۀ قاضی!
اصولا اسلام سنّتی دارد که به موازات ازدیاد عقل و فهم، تکلیف را سنگینتر میکند. به حدی که پیران قوم را پیامبران قوم میشناسد. یعنی آنقدر آنها را دور از گناهان کوچک و بزرگ میداند و آنقدر آنها را متقی میشناسد که گویا پیامبرند. دکتر پاکنژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، جلد ۱، صفحه ۲۷۶، برداشت آزاد پیامبران کوچک
+نوشته شده در شنبه ۱۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۸:۲ ق.ظ توسط اشرفی
جوانیام، همه سر بر کتاب و دل در آسمان و تن در زندان گذشت اما همچون فردوسی دریغا دریغا ندارم؛ که، گرچه بهسختی اما بهخوبی گذشت. کویر، دکتر علی شریعتی، صفحه ۳۷۲، برداشت آزاد من: شعری به فردوسی نسبت دادهاند که: جوانی من از کودکی یاد دارم/دریغا جوانی دریغا جوانی برای من مگِری و مگو دریغ دریغ
+نوشته شده در پنجشنبه ۵ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
نی سپیدی موی اندر ریش و سر [مولوی] پيامبر اسلام جوانی از طایفۀ هذیل را به فرماندهی قرار داد. کسی اعتراض کرد که چرا یک جوان را فرمانده نمودید؟ پیامبر فرمود: از ابلیس پیرتر کیست؟ ولی چون عقل ندارد وجودش بی خاصیت است. منظور از پیر، پیر عقل است؛ نه پیر سال! زینت باغ است درخت جوان عقل و کمال عقل
+نوشته شده در یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
امام جواد(ع) در حدود ۸ سالگی، به امامت رسید. به دلیل پایین بودن سن وی، میان شیعیان درباره امام پس از حضرت رضا(ع) اختلاف شد؛ برخی به دنبال عبدالله بن موسی، برادر امام رضا رفتند، اما طولی نکشید او را شایسته امامت ندانستند و از او روگرداندند. برخی به احمد بن موسی برادر دیگر حضرت رضا(ع) گرویدند و شماری نیز به واقفیه پیوستند. با این حال، بیشتر اصحاب علی بن موسی الرضا(ع) به امامت فرزندش جواد معتقد شدند. منابع علت این اختلاف را کودکی جوادالائمه دانستهاند. به گفته نوبختی علت پیدایش این اختلاف، آن بود که آنان بلوغ را از شرایط امامت میدانستند. البته این مسئله در زمان حیات امام رضا(ع) نیز مطرح بود. حضرت رضا در واکنش به کسانی که خردسالی جوادالأئمه را مطرح میکردند به نبوت حضرت عیسی در کودکی استناد میکرد و میفرمود: «سن عیسی هنگامی که نبوت به وی عطا شد کمتر از سن فرزند من بوده است.» همچنین در پاسخ به کسانی که شبهه کودکی امام جواد(ع) را مطرح میکردند، به آیاتی از قرآن درباره نبوت حضرت یحیی در کودکی و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره استناد میشد. خود او نیز در پاسخ به کسانی که مسئله سن او را مطرح میکردند، به جانشینی حضرت سلیمان به جای حضرت داود، در کودکی اشاره میکرد و میگفت: هنگامی که حضرت سلیمان کودکی بیش نبود و گوسفندان را به چرا میبرد، حضرت داود او را جانشین خود کرد اما علمای بنیاسرائیل آن را انکار میکردند. [اینجا]
+نوشته شده در شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۳:۵ ب.ظ توسط اشرفی
هارون الرشید گفت: میخواهم کسی را بیاورید که با گوش خود حدیثی از پیغمبر (ص) شنیده باشد. پیرمردی را که نمیتوانست راه برود درون سبدی گذاشتند و آوردند. گفت: من از پیغمبر شنیدم که فرمودند: یَشِیبُ ابْنُ آدَمَ وَ یَشُبُّ فِیهِ َخَصْلَتَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ! جسم انسان پیر میشود؛ اما دو خصلت حرص و ارزوهای طولانی در او جوان میشود. هارون خوشحال شد؛ دستور داد به او انعام بدهند و او را به منزل برسانند. در بین راه پیرمرد گفت: مرا برگردانید با هارون کار دیگری دارم. وقتی او را نزد هارون آوردند، گفت: این انعام فقط برای امسال است یا هر سال انعام میدهی؟ هارون گفت: صدق رسول الله (ص) که انسان هرچه پیرتر شود، حریصتر میشود! علامه حسینی تهرانی، معادشناسی، جلد ۱ از ۱۰، صفحه ۲۷، برداشت آزاد [اینجا] من: هارون الرشید از خلفای عباسی بود که خلافتش ۱۷۰ سال پس از هجرت واقع شد! آرزوی دست نیافتنی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
گمان میکنم یکی از دلایلی که اقبال با حافظ بر سر مهر نبود این است که حافظ نام همۀ پیامبران را در دیوان خود آورده اما نام پیامبر اسلام را نیاورده است. گر چه نمیتوان نتیجه گرفت که خدای نخواسته حافظ با پیامبر اسلام مشکلی داشته اما این هم یک غیبت برجستهای است که در دیوان او مشاهده میشود. البته کسی به من گفت که منظور از "پیر مغان" در دیوان حافظ پیامبر اسلام است که حافظ همه جا به او پناه میبرد. سروش، اقبال و نبوّت، دقیقه ۵۳:۰۰ برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
پيرم و گاهی دلم ياد جوانی میکند/بلبل شوقم هوای نغمه خوانی میکند همّتم تا میرود ساز غزل گيرد به دست/طاقتم اظهار عجز و ناتوانی میکند بلبلی در سینه مینالد هنوزم کین چمن/با خزان هم آشتی و گلفشانی میکند ما به داغ عشقبازیها نشستيم و هنوز/چشم پروين همچنان چشمک پرانی میکند نای ما خاموش ولی اين زهرۀ شيطان هنوز/با همان شور و نوا دارد شبانی میکند گر زمين دود هوا گردد همانا آسمان/با همين نخوت که دارد آسمانی میکند سالها شد رفته دم سازم ز دست اما هنوز/در درونم زنده است و زندگانی میکند با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من/خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی/چون بهاران میرسد با من خزانی میکند طفل بودم دزدکی پير و عليلم ساختند/آنچه گردون میکند با ما نهانی میکند میرسد قرنی به پایان و سپهر بایگان/ دفتر دوران ما هم بایگانی میکند شهريارا گو دل از ما مهربانان مشکنيد/ور نه قاضی در قضا نامهربانی میکند [شهریار]
+نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
ریخت دندانهای سگ چون پیر شد/ترک مردم کرد و سرگینگیر شد این سگان شصت ساله را نگر/هر دمی دندان سگشان تیزتر پیر سگ را ریخت پشم از پوستین/این سگان پیر اطلسپوش بین... چون بگویندش که عمر تو دراز/میشود دلخوش دهان از خنده باز... گفت انظرنی الی یوم جزا
+نوشته شده در شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۷:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی
گفت: با پیرزنانم عیشی نباشد. گفتند: جوانی بخواه چون مکنت داری. گفت: مرا که پیرم با پیرزنان الفت نیست پس او را که جوان باشد با من که پیرم چه دوستی صورت بندد؟ [سعدی] طاقت و حسرت
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
راحت اگر بایدت خلوت عنقا طلب/عزت از آنجا بجوی حرمت از آنجا طلب دیر خراب جهان بتکدهای بیش نیست/دیر به ترسا گذار معبد عیسی طلب تیره مَغاکیست تنگ خانهٔ دلگیر خاک/مرغ مسیحانهای بزم مسیحا طلب وادی ایمِن مجوی از پی نار کلیم/آن همه جا روشن است دیدهٔ موسی طلب نکته وحدت مجوی از دل بی معرفت/گوهر یکدانه را در دل دریا طلب گرچه هزار است اسم هست مسما یکی/دیده ز اسما بدوز عین مسما طلب [مناقب] آینهای پیش نه از دل صافی گهر/صورت خود را ببین معنی اشیا طلب زر طلبد طبع تو روی ترش کن بر او/علت صفراست این داروی صفرا طلب خون جگر نوش کن تا شوی از اهل حال/نشأه هوس کردهای بادهٔ حمرا طلب لذت زهر بلا پرس ز مستان عشق/از دل میخوارگان لذت صهبا طلب بخت جوان کسی کو به طلب پیر شد/کم ز زنی نیستی درد زلیخا طلب سالک ره را ببوس پای پر از آبله/گنج گهر بایدت در ته آن پا طلب سالک ره را کجا فرصت آسایش است/گر تو از آن فارغی سایهٔ طوبی طلب مرد خدا کی کند میل به لذت خلد/در دل کودکوشان حسرت حلوا طلب دشمن اگر تیغ و تشت پیش نهد سر مکش/دوست اگر بایدت حالت یحیی طلب سگ ز پی جیفه رفت در به در و کو به کو/گر به سگی قائلی جیفهٔ دنیا طلب باطن صافی چو نیست راه حقیقت مپوی/چاه بسی در ره است دیده بینا طلب جلد اگر میکنی مصحف و جدش بر او/دفتر انجیل را بهر مقوا طلب وحشی اگر طالبی بر در احمد نشین/کام از آنجا بجوی نام از آنجا طلب [وحشی]
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
<و ما اسئلکم علیه من اجر این خود درجۀ مزدوران است که عمل کنند و گوش به پاداش دارند باز عارفان را حال دیگر است و کار دیگر! ایشان عمل که کنند نه از بهر پاداش کنند. پاداش بر روی عمل تاش دانند. پیر طریقت گفت: شمار با مزدوران است، پاداش بر روی مهر تاش است، بازخواستن خود از دوست پرخاش است. کشف الاسرار و عدّﺓ الابرار، رشیدالدین میبدی، برداشت آزاد من چه دانستم که پاداش بر روی عمل تاش است؟ قل لا أسئلكم عليه أجرا تو بر ارکان شریعت نزدی سقف معیشت
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی