نکات

پهلو به پهلو شدن سالک

سالکی در بستر آرمیده بود. چون خواست از این پهلو به آن پهلو بغلتد، زمین از فراقش ناله زد.
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۱۱۱، برداشت آزاد [اینجا]
هرچه گفتند حقیقت تو به انكار بكوش
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم[هوشیار]
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۳ ساعت ۳:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی  

ثبات عمل

سالك بايد عملى مطابق با استعداد خود انتخاب کند تا دوام داشته باشد. زيرا در صورت ترک عمل، حقيقتِ آن عمل به مخاصمه برمى‌خيزد. نورانیت می‌رود، ظلمت جایگزین می‌شود. نعوذ بالله!
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۱۱۳، برداشت آزاد [اینجا]
عبادت خود را پیدا کنید
+نوشته شده در جمعه ۱۴ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی  

مکاشفه علامه تهرانی با حضرت ادریس

سحرگاهى در نجف بر سجادۀ عبادت نشسته بودم. نُعاسى‌ به من دست داد. دیدم دو نفر مقابلم نشسته‌اند. يكى حضرت ادريس بود، علی نبینا و آله و علیه السلام؛ و ديگرى برادر عزيزم آقاى حاج سيّد محمّد حسن! حضرت ادريس با من سخن گفت ولى طورى بود که سخنان ايشان را به واسطه کلام آقاى اخوى می‌شنیدم.
فرمودند: در زندگانى من اتّفاقات و حوادث هولناكى روى داد که طبق جريانات طبيعی حل آنها محال به نظر مى‌رسيد؛ ولى ناگهان حل شد. به نظرم آمد كه مراد از ابتلائات آن حضرت، مشكلات ايام كودكى ایشان است. اين اوّلين انتقال من از عالم طبيعت به ماوراء طبيعت بود.
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۸۸، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۴:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی  

تحقیق سالک

سالک اول باید در مقام تحقیق اديان و مذاهب برآید تا مقام يگانگى خداوند متعال را دريابد؛ گرچه به صرف گمان و مجرّد رجحان باشد. سالک پس از تصديق علمى يا ظنّى، از كفر خارج شده و به اسلام و ايمان اصغرين داخل مى‌شود. اگر براى مكلّف هيچ رجحانى حاصل نشد، بايد دامن همّت ببندد و با اشك و ناله و خاكسارى، آن‌قدر اصرار کند تا بالأخره راهى براى او باز شود.
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۸۷، برداشت آزاد [اینجا]
بیا باز امشب ای دل در بکوبیم
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی  

عوالم قبل از عالم خلوص

مسافر الى الله، قبل از عالم خلوص، باید دوازده عالم را طى كند. وقتی به عالم خلوص رسید، ديگر جنود شيطان بر او دسترسى ندارند؛ بلكه خود شيطان راه را بر سالك خواهد گرفت!
اسلام اصغر، اكبر، اعظم
ايمان أصغر، أكبر، أعظم
هجرت صغرى، كبرى، عظمى
جهاد اصغر، اكبر، اعظم
رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولى الالباب، حسینی تهرانی، صفحات ۵۵ تا ۵۹، برداشت آزاد
برای توضیح بیشتر به مبحث منتسب به بحرالعلوم مراجع شود. [اینجا]
منزل اوّل، اسلام اصغر است.
منزل دوم، ايمان اصغراست.
منزل سوم، اسلام اكبر است. [اینجا]
منزل چهارم، ايمان اكبر است. [اینجا]
منزل پنجم، هجرت صغرى است.
منزل ششم، هجرت كبرى است. [اینجا]
منزل هفتم، جهاد اكبر است.است. [اینجا]
منزل هشتم، پیروزی بر جنود شيطان است.
منزل نهم، اسلام اعظم است. [اینجا]
منزل دهم، ايمان اعظم است. [اینجا]
منزل يازدهم، هجرت عظمى است. [اینجا]
منزل دوازدهم، جهاد اعظم است. [اینجا]
اکنون که عوالم دوازده‎گانه را به اجمال بیان کردیم به طريق و كيفيّت سلوك می‌پردازیم.
+نوشته شده در دوشنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی  

سنخیت سالک با پاکان عالم

حالاتی که برای سالک در اثر مراقبت و مجاهده دست می‌دهد و گاه و بیگاه انواری و آثاری بر او مشهود می‌گردد، همه مقدمۀ تحصیل ملکه است؛ زیرا مجرّد ترتّب آثار و تغيّر احوال، فی الجمله کافی نیست؛ بلکه باید سالک سعی کند با مجاهده، بقایای عالم سافل را که در ذاتش کامِن و مخفی است بـه کلی رفع کند. باید با پاکان عالم سنخیت پیدا کند تا با اندک لغزشی، دوباره او را به عالم سافل تنزل ندهند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۵۳] [۴۹]
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۰ ق.ظ توسط اشرفی  

عبادت واصل

اینکه می‌گویند: وصول به مقامات عالیه و فیوضات ربانیه تکلیف را از واصل ساقط می‌گرداند، سخنی کذب و افترائی عظیم است. زیرا رسول اکرم تابع احکام الهیه بود. عبادت افرادی که هنوز به مرحۀ فعلیت تامه نرسیده‌اند، برای استکمال است. ولی عبادت افرادی که به مرحلۀ فعلیت تامه رسیده‌اند، مقتضای حصول کمال است. عایشه از رسول اکرم پرسید: چرا رنج عبادت را تحمل می‌کنی در صورتی که خداوند گناهان قبل و بعدت را بخشیده است؟ فرمودند: آیا نمی‌خواهی عبد شاکر خدا باشم؟
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۵۲] [۴۸]
نماز به حقیقت رسیدگان
چون شدی بر بام‌های آسمان
+نوشته شده در سه شنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۳:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی  

مقام مخلصين

مقام مخلَصین، آخرین منزل سلوک است. در اینجا سالک کشته می‌شود. نبرد با نفس اماره است. سالک با استمداد از قوای رحمانی، علاقه روح را از بدن و متعلقات آن سلب می‌کند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۴۷-۴۲] [۳۸]
مُخلِص کسی است که عملش را از شرک صاف کند.
مُخلَص کسی است که خداوند او را برگزیند.
+نوشته شده در دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۶:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی  

مجذوبیت بابا فرج الله

یکی از مجذوبینِ جذبۀ الهیه، بابا فرج الله است. به او گفتند: دنیا را برای ما توصیف کن؛ گفت: از وقتی که چشم گشودم، دنیا را ندیده‌ام تا بتوانم برای شما توصیف کنم. از این شهود که هنوز در ابتدای راه قوت نگرفته است، بـه «حال» تعبیر می‌نمایند. این شهود در اختیاری سالک نیست. ولی در اثر شدتِ مراقبت و با توفیقات الهیه، از حالْ گذشته، به «مقام» می‌رسد. این شهود در اختیار سالک است. البته سالک قوی آن است که در عین شهودِ این احوال، متوجه عالم كثرات بوده و هر دو عالم را اداره نماید. این مرتبه بسیار عالی و رفیع است و دسترسی به آن در نهایت صعوبت و شاید اختصاص به انبیاء و اولیاء دارد. چون در عین اشتغال به نعمت لِى مَعَ اللهِ حالاتٌ لاَ يَسَعُهَا مَلَكَ مُقَرَّب، جلوات و ظهورات أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ از ایشان هویدا می‌گردد. شعر حافط ناظر بر همین مطلب است:
منم که شهرۀ شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۶] [۳۲]
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۶:۸ ق.ظ توسط اشرفی  

بقاء معبود

بعد از اینکه سالک به توفیق الهی به مشاهدۀ صفات و اسماء الهی کامیاب گردید، جذبات الهیه، او را به فناء حقیقی نزدیک می‌سازد تا اینکه متوجه جمال و کمال علی الاطلاق می‌گردد. هستی خود و غیرخود را آتش زده و در برابر طلعت نازنین یار چیزی نخواهد دید. در این حال سالک از وادی هجران بیرون رفته و در دریای لايتناهىِ مشاهدۀ ذات ربوبی، مستغرق خواهد شد.
مخفی نماند که سیر و سلوک سالک منافاتی با بود و هستی عالم مادّه ندارد و بساط کثرت خارجيّه به‌حال خود باقی خواهد بود و سالک در عین کثرت در وحدت است. بعضی فرموده‌اند: مدت سی سال در میان مردم بودم و اینان گمان می‌کردند که من با ایشان مراوده دارم؛ حال آنکه در این مدت من جز خدا کسی را ندیده و نشناختم.
این حال در ابتدای امر ممکن است فقط در یک لحظه پدید آید ولی کم کم شدت می‌یابد و به طول ده دقیقه یا بیشتر و سپس یک ساعت، یا به عنایات الهیه ممکن است از حالْ گذشته و مقام گردد. این حال را در لسان اخبار و بزرگان، بقاء معبود نامند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۵] [۳۰]
+نوشته شده در یکشنبه ۱۹ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

شهود صفات و اسماء با تلاوت قرآن

اين شهود غالباً در حال تلاوت قرآن پیدا می‌شود. چه بسا خوانندۀ قرآن درمی‌یابد که خواننده او نبوده بلکه کسی دیگر بوده است و گاه می‌شود که ادراک می‌کند مستمع نیز کسی دیگر بوده که استماع می‌کند. سزاوار است که سالک در حین اشتغال به نماز شب سور عزائم را تلاوت کند چون از حال قیام ناگهان برای خدا به سجده افتادن خالی از لطف نیست.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۵] [۳۰]
+نوشته شده در شنبه ۱۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی  

شهود صفات و اسماء الهی

سالک بعد از مرحله تجرد نفس به مرحلۀ شهود می‌رسد. در اثر اهتمام امر مراقبه به تناسب همان عوالم عِلوی و به مقتضیات آن منازل و مراحل، موفق می‌گردد که صفات باری تعالی را مشاهده نماید و یا اسماء ذات مقدسه او را به نحو کلّیت دریابد. چه بسا در این موقع سالک ناگهان متوجه می‌گردد که تمام موجودات جهان، یک واحد علم است و یا غیر از یک قدرت واحده ابداً قدرتی نیست. این در مرحله شهود صفات است و اما در مرحله شهود اسماء که از این نیز برتر است سالک ملاحظه می‌کند که در تمام عوالم، عالِم یکی است و قادر یکی است و حی یکی است.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۴] [۲۹]
یا حسرتا!
+نوشته شده در جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۷ ق.ظ توسط اشرفی  

تماشای نور اسفهبدیه

شهودِ موجوداتِ برزخیه، چندان شرافتی ندارد؛ بلکه شرافت، همان رؤیت نفس است، در عین تجرد تام و کامل! زمانی که نفس به تمام حقیقتِ مجردۀ خود هویدا گردد، موجودی مشاهده می‌شود که مقید به زمان و مکان نیست؛ بلکه شرق و غرب عالم را فرا می‌گیرد. این شهود بر خلاف شهود مراحل اولیه، جزئی نیست؛ بلکه از قبیل ادراک معانی است.
مرحوم آقا سید احمد کربلائی از شاگردان معروف و مبرَّز مرحوم آخوند بود. فرمود: روزی در جایی استراحت می‌کردم. کسی مرا بیدار کرد و گفت: اگر می‌خواهی نور اسفهبدیه را تماشا کنی از جای برخیز! چشم گشودم دیدم نوری بی‌حد و اندازه، شرق و غرب عالم را فرا گرفته است. این همان مرحله تجلّی نفس است که به‌صورت نور غیرمحدود مشاهده می‌شود. اللَّهُمَّ ارْزُقْنا!
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۴] [۲۹]
ما هم اهل بخیه‌ایم
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲:۳ ب.ظ توسط اشرفی  

تجرد نفس شاگرد میرزا جواد آقا

مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی، مدت چهارده سال شاگرد مرحوم آخوند مولی حسینقلی همدانی بود. ملاحسینقلی تربیت یکی از شاگردان را به عهدۀ او گذاشت. میرزا جواد آقا شش سال او را تربیت کرد تا برای تجرد نفس به قابلیت رسید. آنگاه او را نزد ملاحسینقلی برد. ملاحسیقلی فرمود: اینکه چیزی نیست. بعد با دست خود اشاره کرد و فرمود: تجرد مثل این است. شاگرد می‌گوید: دیدم از بدنم جدا شدم و در کنار خودم قرار گرفتم.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۳] [۲۸]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۹:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

گم شدن سالک در تجرد نفس

گاهی سالک متوجه می‌شود که خودش را گم کرده است و هر چه جست‌وجو می‌کند نمی‌تواند خودش را پیدا کند. این مشاهدات در مراحل ابتدائیِ تجردِ نفس صورت می‌گیرد و مقید به زمان و مکان هستند. البته بعداً در اثر توفیقات الهی، سالک می‌توانـد تمام حقیقت نفس خود را با تجرد تام و تمام مشاهده نماید.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۲] [۲۷]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۶:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی  

تجرد نفسی سیدعلی قاضی

مرحوم استاد علامه حاج میرزا علی آقای قاضی ـ رضوان الله علیه ـ می‌فرمودند: از اتاق بیرون آمدم در دالان خانه خودم را دیدم که در کناری ساکت ایستاده‌ام؛ با دقت نگاه کردم دیدم خالی در صورت دارم. به اتاق آمدم و در آینه نگاه کردم دیدم در صورتم خالی بوده که تاکنون آن را ندیده بودم.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۲] [۲۷]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۶:۱۴ ق.ظ توسط اشرفی  

تجرد نفسی سالک

هنگامی که سالک رعایت مراقبه را کامل نمود، تمام آسمان و زمین و شرق و غرب را یکپارچه روشن می‌بیند، این نور، نور نفس است که هنگام عبور از عالم برزخ هویدا می‌شود؛ لیکن در مراحل اولیۀ عبور که می‌خواهد تجلیات نفس شروع شود، سالک نفس خود را به صورت مادی مشاهده می‌کند و به عبارت دیگر مشاهده می‌کند که خودش در برابر خودش ایستاده است. این مرحله ابتدای تجرد نفسی است.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد صفحه [۳۲] [۲۷]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۵:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی  

نوم عرفانی

چون سالك در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالى از باب مهر و عطوفت انوارى را به عنوان طلايع بر او ظاهر مى‌گرداند. اين انوار در ابتدا مانند برق ظاهر گشته ناگهان پنهان مى‌شوند. كم‌كم قوّت يافته مانند ستارۀ ريز، درخشان مى‌گردند، سپس به صورت ماه و بعداً به صورت خورشید پدید می‌آیند، و گاهی مانند چراغی که افروخته باشند و یا قندیلی نمایان می‌شوند این انوار را در اصطلاح عرفاء «نوم عرفانی» می‌نامند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، برداشت آزاد، صفحه [۳۱] [۲۶]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۵:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی  

می مراقبه در سلوک

مراقبه داراى درجات و مراتبى است. هر چه رو به كمال برود و طىّ منازل و مراحل كند، دقيق‌تر می‌شود، به‌طورى كه اگر درجات بالای مراقبه را بر سالك مبتدى تحميل كنند، از عهدۀ آن برنمی‌آید و بار سلوك را به زمين مى‌گذارد يا می‌سوزد و هلاك مى‌شود.
در مراقبه، بسيارى از مباحات در منازل اوّليّه بر سالک حرام و ممنوع مى‌گردد. آنگاه آثار حبّ و عشق در ضمير سالك هويدا مى‌شود، زيرا عشق به جمال و كمال على الاطلاق فطرى بشر است اما علاقۀ به كثرات و حبّ به مادّيّات حجاب‌هایی هستند که نمى‌گذارند اين پرتو ازلى ظاهر گردد. به واسطۀ مراقبه، كم‌كم حجاب‌ها ضعيف شده تا بالاخره از ميان مى‌رود و عشق و حبّ فطرى ظهور می‌نماید. اين مراقبه در اصطلاح عرفاء به «مى» تعبير شده است.
به پير ميكده گفتم كه چيست راه نجات
بخواست جام «مى» و گفت راز پوشيدن
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۳۰، برداشت آزاد [اینجا] [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۴:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی  

مراحل اجمالی سیر و سلوک

بعد از اینکه سالک از عالم طبع و برزخ گذشت به عالم روح وارد می‌شود. اجمال آن این است که نفس خود و صفات و اسماء الهی را مشاهده می‌کند، کم کم به مرحلۀ فناء کلی می‌رسد، سپس به مقام بقاء به معبود می‌رسد، آنگاه حیات ابدی بر او ثابت می‌گردد.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۲۷، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

موجودات خیالی چگونه سالک را فریب می‌دهند؟

موجودات خیالیّه در عالم برزخ به سراغ سالک می‌آیند. برزخ همان کثرت انفسیه است. دأب این موجودات خیالیه این است که خود را در گوشۀ دل سالک پنهان کنند؛ به‌طوری که سالک فریب خورده و گمان می‌کند از شرّ آن‌ها خلاص شده است؛ ولی زمانی که به چشمۀ حیات راه می‌یابد و می‌خواهد از عیون حکمت سیراب شود، ناگهان بر او می‎تازند و کارش را می‎سازند. مثل کسی که در کف حوض منزلش، گِل و لای ته‌نشین شده باشد. هنگامی که بخواهد از آب حوض استفاده کند، کثافات بالا می‌آیند و آب زلال را آلوده می‌کنند.
علامه در جایی این مثال را از مرحوم قاضی نقل می‌کند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی  

برزخ سالک

سالک از عالم کثرت و طبع، وارد عالم برزخ می‌شود. عالم برزخ، کثرت انفُسيّه است. اين‌ها همان موجودات خياليّۀ نفسانيّه هستند كه از برخورد و علاقه به كثرات خارجيّه به وجود آمده‌اند. اين خيالات آرامش او را مى‌گيرند و مانع از سفر مى‌شوند. صدمه و آزار کثرات انفسیه قوی‌تر از کثرات خارجیه است. چون انسان می‌تواند با عزلت و انزوا از کثرات خارجیه دور بماند اما نمی‎تواند از خیالات نفسانیه‌ای که قرین او هستند در امان باشد. در اینجا سالک دامن همت می‌بندد، به یاری خدا و نغمۀ قدسیه از عالم برزخ و خیالات عبور می‌کند به‌گونه‌ای که چیزی از آن در گوشۀ دل او نماند.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۲۵، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۷:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی  

معنای سیر و سلوک

بشر مادّى در شهوات و كثَراتی زندگى مى‌كند که از علاقه به مال و ثروت و زن و فرزند سرچشمه مى‌گيرد. این علاقه به صورت او سیلی می‌زند تا ناله کند و فریاد بزند. به هر جانب كه مى‌نگرد حسرت می‌خورد. در اين ميان فقط گاهی نسيمی جانبخش و روح‌افزا به نام جَذْبه او را نوازش مى‌دهد. اینجا سالك تصميم مى‌گيرد كه از عالم كثرت عبور كند. اندك اندك رشته‌هاى علقۀ عالم كثرت را پاره می‌کند و از عالم طبع سفر مى‌نمايد. اين سفر را در اصطلاحِ عرفاء، سير و سلوك می‌نامند. سلوك، يعنى پيمودن راه؛ سير، يعنى تماشاى آثار و خصوصيّاتِ منازل و مراحلی که در بين راه وجود دارد.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۲۴، برداشت آزاد [اینجا]
توبه اولین منزل سلوک است
+نوشته شده در سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی  

تمام اعضا و جوارح سالک باید به کار بیفتد

اعضا و جوارح، یعنی عالم جسم و مادّه كه طبع انسان است، عالم ذهن و مثال كه برزخ انسان است، و عالم عقل و نفس كه حقيقت انسان است. همه بايد در اين سفر تشريك مساعى كنند.
بدن بايد وجهۀ خود را رو به كعبه نماید و در حال نماز به قيام و ركوع و سجود درآيد. ذهن بايد از خاطرات مصون باشد و روح بايد غرق انوار حريم حَـرَم الهى گردد.
از اينجا به‌دست مى‌آيد، عدّه‌اى كه به ظاهر پرداخته چقدر از كعبۀ مقصود دورند و عدّه‌اى كه فقط به معنا گرويده‌اند، چقدر از متنِ واقع فاصله دارند.
مگر نه آن است كه نور خدا در تمام مظاهر عالمِ امكان، سارى و جارى است‌؟ پس چرا بدن را از عبادت معاف داريم و اين عالمِ جزئى را از تجلّى انوار الهيّه تعطيل نمایيم‌؟
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۱۰، برداشت آزاد [اینجا]
چون شدی بر بام‌های آسمان
باطن فقط از طریق ظاهر قابل حصول است
+نوشته شده در دوشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی  

جذبه عالی‌ترین عمل است

اثر جذْبۀ مغناطيسيّۀ حقيقيّۀ خداوند، پاره كردنِ قيود طبيعيّه و حدود انفسيّه و حركت به سوى عالم تجرّد و بالأخره فناى در فعل و اسم و صفت ذات مقدّس خداوند است؛ که بقاى هستى، به بقاى اوست. این جذبه، از هر عملى كه در تصوّر آيد، عالى‌تر و راقى‌تر است.
لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۱۰، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۷ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی  

جانان

گرايش به عوالم غيب، جزء غرائز افراد بشر است که ناشى از جاذبه حضرت ربّ ودود است. خداوند مغناطيس جان است، همان جان جان كه از آن به جانان تعبير كنند.
سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۹، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۷ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی