نکات

به آنچه گفت ایمان داشت

آمن الرسول بما انزل الیه
+نوشته شده در شنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی  

گمان به قیامت

الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ ... (بقرة ۴۶)
گمان کافی است. مؤمنین گمان دارند. احتمال زیاد می‌دهند که قیامتی در کار باشد. همین کافی است. ما تقریبا نه در فلسفه، نه در علوم طبیعی-تجربی؛ یقین نداریم. به قول بعضی از فیلسوفانِ امروز، ما یقین داریم که به یقین نمی‌رسیم. بسیاری از افرادی که ادعای یقین می‌کنند، یقین نیست؛ جزم است. جزم تعصّب است. یقین آن است که شما از مراحل شک عبور کرده باشید. تمام علوم ما ظنّی است. مخصوصاً در علم تاریخ که اضعف علوم است. 
شک نیاوردگان کرده یقین/ إن و لَوشان به جای رای رزین
بیشتر کسانی که یقین دارند، شک نیاوردگان کرده یقین‌اند. و اتفاقاً یقینشان خطرناک است چون از جنس جزم و تجزّم و تعصّب است.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۳:۰۰، برداشت آزاد
چرا سؤال می‌کنیم؟
آیا شک مقدّمه یقین است؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی  

به یادگار کسی دامن نسیم صبا

گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است [سعدی]
عنقا شکار کس نشود دام بازگیر
+نوشته شده در یکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۳:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی  

شک در نبوّت حضرت مسیح

به نقل صدوق امام باقر(ع) می‌فرماید: دوتا برادر آمدند پیش مسیح، مشکل داشتند، امر شد به دعا کردن، اینها هم رفتند. یکی از آنها نیمۀ شب بلند شد و یک ناله‌ای زد و اتصالی به محبوب پیدا کرد و مشکل حل شد، اما یکی دیگر چهل شبانه‌روز دعا کرد و گریه کرد، نشد.
پیش مسیح آمدند و گفتند: آقا ما دوتا برادر چه فرقی با هم داریم؟ هر دو دین داریم، هر دو اهل نمازیم، هر دو اهل روزه‌ایم، به قول من هر دو زن‌هایمان حجاب دارند، دخترهایمان حجاب دارند، چطور دعای برادرم یک شب مستجاب شد و من چهل شب است ناله می‌زنم خدا گوش به ما نداد؟ مسیح فرمود: من باید از خود خدا بپرسم. خدایا! دعای این چهل شبانه‌روز است چرا مستجاب نشده؟ خطاب رسید: مسیح این آدم در نبوّت تو شک دارد، با این همه معجزاتی که داری هنوز می‌گوید این از جانب خدا پیغمبر است یا ادعای خودش است؟ این قلبی که پر از آلودگی شک است صدایش به من نمی‌رسد که مستجاب کنم. این عیب است. [اینجا]
شک خواجه ربیع
استجابت دعای موحّد
+نوشته شده در جمعه ۶ دی ۱۳۹۸ ساعت ۷:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

ما هكذا الظّن بك

وَلَيْتَ شِعْرِى يَا سَيِّدِى وَ إِلٰهِى وَمَوْلاىَ، أَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلَىٰ وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ سَاجِدَةً، وَعَلَىٰ أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحِيدِكَ صَادِقَةً، وَبِشُكْرِكَ مَادِحَةً، وَعَلَىٰ قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلٰهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً، وَعَلَىٰ ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّىٰ صَارَتْ خَاشِعَةً، وَعَلَىٰ جَوارِحَ سَعَتْ إِلَىٰ أَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً، وَ أَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً، مَا هَكَذَا الظَّنُّ بِكَ ... [دعای کمیل]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳ ب.ظ توسط اشرفی  

تو مپندار که مهر از دل محزون نرود

تو مپندار که مهر از دل محزون نرود/آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به صد افسانه و افسون نرود/چه گمان غلط است این، برود چون نرود [وحشی]
شد طبیب من بیمار مسیحا نفسی
خشم و شرمندگی باعث جدایی می‌شود
زخمی که هرگز التیام نیافت
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۸:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی  

یحسبون انهم یحسنون صنعا

الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا (کهف ۱۰۴)
حر گمان نمی‌کرد
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۸:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است/ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید/که توبه در ره عشق آبگینه و سنگ است...
به یادگار کسی دامن نسیم صبا/گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است [.]
به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام/بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
بکش چنان که تو دانی که بی مشاهده‌ات/فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است
ملامت از دل سعدی فرو نشوید عشق/سیاهی از حبشی چون رود که خود زنگ است
[سعدی] [دیدارجان]
مرد نمازی و مسجد و سگ
+نوشته شده در چهارشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۶:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی  

آیا شک مقدّمه یقین است؟

عصر ما از نظر دینی و مذهبی، عصر اضطراب و دو دلی و بحران است. آیا باید از این شک و تردید و پرس‌وجو که گاهی به حد افراط می‌رسد متأسف و ناراحت بود؟ به عقیدۀ من هیچ‌گونه ناراحتی ندارد. شک، مقدمه یقین است. شک، معبر خوب و لازمی است هر چند منزل و توقفگاه نامناسبی است. اسلام که این‌همه دعوت به تفکر و ایقان می‌کند. حیوان شک نمی‌کند، ولی آیا به مرحله ایمان و ایقان رسیده است؟ آنچه می‌تواند مایه تأسف باشد این است که شک یک فرد، او را به سوی‌ تحقیق نراند.
مرتضی مطهری، عدل الهی، صفحه ۱۳، برداشت آزاد [اینجا]
پردهٔ شک را برانداز از میان
شک در نبوّت حضرت مسیح
شک خواجه ربیع
گمان به قیامت
چرا سؤال می‌کنیم؟
چرا سخن سلف نافع تر است؟
+نوشته شده در دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

تو که چراغ نبینی

نابینایی که شبی در وحل افتاده بود و می‌گفت: آخر یکی از مسلمانان چراغی فرا راه من دارید زنی ... بشنید و گفت: تو که چراغ نبینی به چراغ چه بینی؟ [سعدی]
+نوشته شده در دوشنبه ۱ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱:۴ ب.ظ توسط اشرفی  

مفکن گره به زلفت

مفکن گره به زلفت، بهلش که باز باشد/سر زلف عنبرین به که چنین دراز باشد
رخ نازنین مپوشان همه زیر زلف مشکین/بگذار روز و شب را ز هم امتیاز باشد
نه همین صبا کند خم قد سرو بوستان را/که به پیش قامت تو همه در نماز باشد
شده معترف صنوبر به غلامی قد تو/که میان باغ و بستان به تو سرفراز باشد
من و احتمال دوری ز رخ تو حاش لله/نفسی که بی تو آید نفس مَجاز باشد
سروش اصفهانی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۶ ق.ظ توسط اشرفی  

چه عجب اگر گدایی ز شهی عطا بجوید

عجب این که پادشاهی ز گدا کند گدایی
و عجب‌تر اینکِ آن شه به نیاز رفت چندان
که گدا غلط درافتاد که مراست پادشاهی [مولوی]
من نکردم امر تا سودی کنم
من ذا الّذی يقرض اللّه قرضا حسنا
خلق مفلس کديه ايشان می‌کنند
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی  

گمان کردم کریم بیدار است

بازرگانی نزد کریم خان زند آمد و گفت دزدان در سفر مال ‏‏التّجاره‌ام را بردند. کریم خان پرسید چرا خوابیدی که ببرند؟ جواب داد: گمان کردم کریم بیدار است. کریم خان را خوش آمد، اشک ریخت و دستور داد مال التّجاره‏‌اش را پیدا کردند و به او برگرداندند.
دکتر سیدرضا پاک نژاد، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، جلد ۱۷، صفحه ۲۵۲، برداشت آزاد
امیر قافله را هم تغافلی باید
چو دشمن خر روستایی برد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی