از شاگردان آیت الله خویی بود. آیت الله شهریۀ جداگانهای به او میداد. گرجی پس از مدتی گواهی اجتهاد را از آیت الله گرفت و به ایران بازگشت. حضور او در محافل دانشگاهی موجب شد لباس روحانیت را کنار بگذارد. این مسئله برای آیت الله چنان دشوار بود که معظمله گریه کرد اما گریۀ استاد هم نتوانست گرجی را به حوزۀ علمیه بازگرداند. اشکال ندارد؟ اگر اشکال ندارد چرا آیت الله گریه میکند؟ شباب به دانش گذشت و شیب به جهل کتاب عمر مرا فصل و باب پیش و پس است روی سخنم با کسانی نیست که فرق عمامه با کلاه شاپو را نمیدانند. یاد استادم افتادم که میفرمود: بعضیها با شهریۀ امام زمان گردن کلفت میکنند و با گردن کلفتی در مقابل امام زمان میایستند. گرجی میگفت: وعظ وظیفه همگان است، هجر وظیفۀ همسر است و ضرب وظیفۀ قاضی!
مرحوم آیت الله بهجت فومنی میفرمایند. ما در درس اصول مرحوم آیت الله خویی شرکت میکردیم. معظمله استعمال لفظ واحد در معانی مختلف را محال میدانستند. من این مطلب را خدمت مرحوم قاضی بیان کردم. ایشان فرمودند: این مسأله نسبت به افرادی که بر نفس و روح خویش احاطۀ ملکوتی دارند، صحیح نیست. مثلاً فردی طفلی در بغل گرفته، کاسهای در دست دارد و با شخص دیگری سخن میگوید! من این استدلال را خدمت مرحوم خویی نقل کردم. ایشان فرمودند: این حرف از شما نیست. چه کسی گفته است؟ گفتم: مرحوم قاضی! فرمودند: من هم علاقه دارم با ایشان ملاقاتی داشته باشم اما بعضی از حرفهایی که در بارۀ صوفیه میزنند باعث شده توفیق حضور نداشته باشم. فرمایش مرحوم خویی را خدمت مرحوم قاضی نقل کردم. ایشان فرمودند: به آقای خویی بگویید: این رسم اهل علم نیست که بر اساس مسموعات در باره من قضاوت کنند. مرحوم بهجت این پیغام را به مرحوم خویی رساندند و ایشان به زیارت مرحوم قاضی توفیق یافتند. رسماً از ایشان دستور ذکر و ورد گرفتند، به برنامۀ سیر و سلوک وارد شدند و حالات خوشی داشتند؛ اما قطع رابطه کردند! مهر تابناک، علامه طهرانی با اضافاتی از سیدمحمدمحسن، صفحه ۲۷، برداشت آزاد [اینجا] غذای سلوکی آیت الله خویی اعراض مرحوم خویی از آقای قاضی مخالفت با سیدعلی قاضی
+نوشته شده در دوشنبه ۱ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۶:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی
|
از آیتالله خویی پرسیدند: چرا درس تفسیر قرآن را تعطیل کردید؟ ایشان فرمودند: موانع و مشکلاتی هست. گفتند: علامه طباطبایی در قم بیشتر وقت خود را صرف تفسیر کردهاند. فرمودند: آقای طباطبایی تضحیه کردهاند. یعنی خودشان را قربانی کردهاند. عجیب است که در حسّاسترین نقاط دینی ما اگر کسی عمر خود را صرف قرآن کند، به هزار مشکل دچار میشود، اما اگر صرف کفایه کند، صاحب همه چیز میشود. در نتیجه هزاران نفر پیدا میشوند، کفایه را بلدند؛ ردّ کفایه را بلدند؛ ردّ ردّ کفایه را هم بلدند؛ اما در بارۀ قرآن، میگویند: باید به تفاسیر مراجعه شود. ده گفتار، مرتضی مطهری، صفحه ۲۲۰، برداشت آزاد [اینجا] گریههای دکتر جلالی شاهکویی چرا آثار مولوی را به جای قرآن نشاندید؟ بیان قرآن در سخنرانی
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۶:۵۸ ق.ظ توسط اشرفی
|