صلی الله علیه و آله و سلّم میلاد پیامبر ارهاصات پیامبر را تداعی میکند. ارهاص حضرت موسی نجات از دریا بود. ارهاص حضرت عیسی سخن گفتن در گهواره بود. در ارهاصات پیغمبر کنگِرههای طاق کسری میشکند و آتشکدۀ هزار سالۀ فارس خاموش میشود تا مردم برای پذیرش ادعای نبوت آماده شوند. یا رسول الله! توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
فاطمه سر بر صورت پدر خم میکند و شعری از جناب ابوطالب در مدح او میخواند. وَ أَبْيَضَ يُسْتَسْقَى الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ پیغمبر چشم میگشاید، دخترم شعر مخوان؛ قرآن بخوان... بخوان وَ مَا مُحَمّدٌ إلاّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرّسُلُ أفَإنْ مَاتَ أوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أعْقَابِكُمْ
مشرکان از پیغمبر خواستند شق القمر کند. پیغمبر با اشارهای ماه را دونیم کرد، سپس به حالت اول برگرداند. اما مگر مشرکان ایمان آوردند؟ گفتند: سحر است. ای همه هستی ز تو پیدا شده/خاک ضعیف از تو توانا شده ظلمتیان را همه بی نور کن/جوهریان را ز عرض دور کن... تا به تو اقرار خدایی دهند/بر عدم خویش گواهی دهند
خداوند در قرآن نام هر یک از پیامبران را بالصراحه میبرد مانند یا موسی، یا عیسی، یا ابراهیم و امثال آن، اما نام حضرت محمد را هرگز نمیبرد بلکه با تعبیراتی همچون یا ایها الرسول، یا ایها النبی از پیغمبر یاد میکند و اگر یک جا نام حضرت بود آنجا خطاب از جانب خدا نیست. آیت الله جوادی آملی [اینجا] پیامبر را چگونه صدا بزنیم؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ ساعت ۸:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
انسان به درجهای از افق فکری و معنوی که میرسد تنها میماند. پیغمبر سیسالگی را گذرانده است. با خدیجه زندگی میکند اما تنهاست. علی را در کودکی از پدرش میگیرد. او را به خانه میآورد اما تنهاست. علی میگوید: پیغمبر مرا بر شانهاش مینشاند و با خود به صحرا میبرد. میرود تا به رسالت مبعوث شود و از تنهایی بیرون بیاید. اى غزلواره پایانى دیوان نبوت/حجت بالغۀ شاعرى حضرت بارى راز پنهان تو با خلق گشودن نتوانم/که لبم با لب شیرین تو کرده است قراری
ماجرای نذر عبدالمطلب و ذبح عبدالله از مباحث اختلافی تاریخپژوهان است. بعضی با استناد به یکتاپرستبودن عبدالمطلب میگویند نذر کشتن فرزندان از آیین بتپرستان است. اما سید جعفر مرتضی عاملی، مؤلف کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم(ص)، معتقد است ایمان عبدالمطلب سیر تکاملی داشته و او به تدریج موحد شده است. [اینجا] ایمان ابوطالب
+نوشته شده در شنبه ۱۶ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
طَلَعَ الْبَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنِیّاتِ الْوِداع وَجَبَ الشُّکْرُ عَلَینا ما دَعی للهِ داع مطلع نشیدی است که انصار در هنگام ورود پیامبر اسلام به یثرب خواندند. [اینجا] استقبال مردم شهر انبار از امام علی
+نوشته شده در دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱:۱ ق.ظ توسط اشرفی
هند ازدواج کرد. پسری به دنیا آورد اما پدر خود را بر این ازدواج ملامت کرد. طلاق گرفت و با ابوسفیان ازدواج کرد. معاویه فرزند اوست. ابوسفیان هم در اواخر عمر، او را طلاق داد. هند از دشمنان سرسخت پیغمبر بود. در جنگ احد، وحشی را راضی کرد تا حمزه ـ عموی پیغمبر ـ را به شهادت برساند. هند بدن حمزه را مثله کرد و جگر او را به دندان گرفت. پیغمبر او را آکلة الاکباد نامید. هند مسلمان شد. پیامبر از او پرسید اسلام را چگونه میبینی؟ گفت: نیکوست الا سه چیز: اذان بلال، رکوع و روسری! [اینجا] نحن بنات طارق
+نوشته شده در دوشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی
پس از خطبۀ عقد بین پیامبر اکرم و خدیجۀ کبری، پیامبر از جای برخاست تا با عموی خود ابوطالب بروند. خدیجه گفت: الی بیتک؛ فبیتی بیتک و انا جاریتک؛ به خانه خود وارد شو، خانۀ من خانه توست و من کنیز تو هستم. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
حضرت خدیجه کبری(س) در سال دهم بعثت و دهم ماه مبارک رمضان، بعد از محاصره شعب ابیطالب بر اثر آسیبهایی که بر جسم و جان او وارد شده بود، بنابرقولی در سن ۶۵ سالگی وفات یافت، و در همان سال ابوطالب عموی پیامبر نیز از دنیا رفت. پیامبر بدین جهت آن سال را عام الحزن نامیدند. حضرت خدیجه و ابوطالب در قبرستان مَعْلاة، معروف به قبرستان ابوطالب، در مکه مکرمه مدفون میباشند. [اینجا] نامگذاری مناجات شعبانیه
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
گاهی سالها از فوت خدیجه گذشته بود، یک هدیه میفرستاد، میگفت: این را بدهید در خانهی فلانی، ایشان دوست خدیجه بوده، زمانی که خدیجه زنده بود، این دوستش بود. به دوستان، رفیقهای حضرت خدیجه، زنهایی که با خدیجه آشنا بودند و آمد و شدی داشتند، پیغمبر یاد آن دوستان هم میکرد. [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۱ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۱:۵۰ ب.ظ توسط اشرفی
چون نماز عشا را خواندى، و به بستر استراحت رفتى، تا پیش از نیمه شب، هر ساعتى که خواستى از بستر برمىخیزى، و دوازده رکعت نماز هر دو رکعت به یک سلام به جاى مىآورى در هر رکعت حمد و سورهاى از سورههاى کوچک مفصّل میخوانى و کوچک مفصّل از سوره محمّد صلى الله علیه و آله تا آخر قرآن است. [مفاتیح] سوره محمد، چهل و هفتمین سوره قرآن است که با ۳۸ آیه در جزء ۲۶ قرار دارد.
+نوشته شده در یکشنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۷:۱ ق.ظ توسط اشرفی
بیست و هفتم رجب قول مشهور است اما مرحوم شیخ صدوق درکتاب عیون اخبار الرضا (ع)، در ماه رمضان دانسته است. شهر رمضان، الشهر الذی أنزل الله تعالی فيه القرآن... و فيه نبئ محمد (ص)... عيون أخبار الرضا (ع)، الشيخ الصدوق، جلد اول، صفحه۱۲۳، برداشت آزاد [اینجا] سروش، ماه رمضان و قرآن، دقیقه ۴، برداشت آزاد نزول دفعی و نزول تدریجی
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی
پس از جنگ بدر، پیامبر اکرم فرمود قبور شهدا را در یک ردیف قرار دهید و دقت کنید که ظاهر قبرها زیبا باشد، یکی از مسلمانان گفت: ای رسول خدا! اگر ظاهر قبرها زیبا نباشد، شهدا ناراحت میشوند؟ پیامبر فرمود: شهدا ناراحت نمیشوند بلکه زندگان را ناراحت میکند، زیرا مشاهده یک قبر زشت و ناموزون، یکی از مناظر غمانگیز است. این موضوع به صورت محکم کردن قبرها، در جریان دفن سعد بن معاذ نیز آمده است که پیامبر اکرم جسد پاک او را در قبر گذاشت و صورت قبر را محکم و زیبا و موزون درست کرد، و فرمود: می دانم که بدن او به زودی پوسیده میشود، ولی خداوند دوست دارد بندهای را که وقتی کاری انجام داد آنرا محکم و استوار انجام دهد. مصطفی زمانی وجدانی، داستانها و پندها، جلد ششم، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۴:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
امام صادق(ع) فرمود: شب نیمۀ شعبانی فرا رسید. رسول خدا آن شب خانه عایشه بود. نیمهشب از بستر خود برخاست. هنگامیکه عایشه بیدار شد، گمان کرد آن حضرت نزد همسر دیگری از همسرانش رفته است. از جای برخاست و حجره به حجره رسول خدا را جستجو کرد. ناگهان دید حضرت در حال سجده است. هنگامی که رسول خدا خواست به اتاق برگردد، عایشه با شتاب به جانب بستر خود رفت. وقتی رسول خدا که به خوابگاه خود آمد، شنید که عایشه بلند نفس میزند. فرمود: این نفس زدن چیست؟ آیا ندانستی که امشب چه شبی است؟ این شب نیمه شعبان است که در آن روزیها تقسیم میشود و زمان مرگ اشخاص ثبت میگردد و نام کسانیکه باید به حج بروند نوشته میشود ... [اینجا] نقشه قبرستان بقیع ملاعباس کجاست؟
+نوشته شده در دوشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۳:۲۹ ق.ظ توسط اشرفی
ابراهیم فرزند رسول خدا و ماریه قبطیه، پیش از دو سالگی از دنیا رفت. در روز وفات او کسوف رخ داد. پیامبر برای جلوگیری از ارتباط دادن کسوف با مرگ او فرمود: خورشید و ماه بخاطر مرگ کسی نمیگیرد. [اینجا] مزاج گويی یا مصلحت گویی؟ نقشه قبرستان بقیع
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۲ ب.ظ توسط اشرفی
بعد از رحلت رسول گرامی كسی به حضور آن بانو مشرف شد عرض كرد آيا تحفه علمی از پدر بزرگوارت مانده است كه به ما اهدا كنی؟ وجود مبارك صديقه كبرا به فضه فرمود آن جريدهای كه به عنوان امانت سپرده بودم را حاضر كن، فضّه گشت و پيدا نكرد. حضرت فرمود: اطلبيها فانها تعدلُ عندي حسناً و حسيناً فرمود اين نوشته را پيدا كن زيرا اين نوشته به جا مانده از رسول گرامی نزد من به اندازه حسن و حسين میارزد. فضّه مجدداً رفت و گشت و پيدا كرد و اين جريده را آورد و وجود مبارك صديقه كبرا (سلام الله عليها) آن را باز كرد و اين چند حديث در آن جريده نوشته بود: ليس من المؤمنين مَن لَم يأمَن جارُه بوائِقُهُ وَ مَن كان يؤمِنُ بالله و اليوم الآخر فلا يُؤذي جاره وَ من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فاليقُل خَيراً أو يَسكُتُ ... مستدرك الوسائل، جلد ۱۲، صفحه ۸۱، برداشت آزاد دو چیز طیرۀ عقل است
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی
بعضی اشکال میکنند که چرا پیامبر فدک را به دخترش بخشید با اینکه وضع مالی اکثر مسلمانان مثل صفه و دیگران بد بود. پيامبر (ص) وقتی كه مولا علی (ع) را به عنوان جانشين خود تعيين فرمودند، میخواستند از نظر مالی هم يك منبع درآمدی برای بيت امامت وجود داشته باشد، اين را هم میدانستند كه اگر اختيار آن را به علی (ع) بدهند، غصب آن خيلی راحت است و لذا آن را به حضرت زهرا (س) دادند تا آنها خجالت بكشند از دختر پیامبر بگیرند و اگر هم گرفتند ماهيت خودشان بيشتر روشن شود. جلوههای ماندگار، خاطرات آیت الله منتظری، صفحه ۱۴۹، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در سه شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی
کانال انحرافی "کلمه" ادعا میکند؛ تعریف شیعیان از امامت این است که امام صفات و ویژگیهای پیامبر را دارد. آنگاه نتیجه میگیرد که اگر امام ویژگیهای پیامبر را دارد پس امام همان پیامبر است و ختم نبوت حاصل نشده است! در صورتی که شیعه با عدم نزول وحی بر امام بین امام و پیامبر فرق میگذارد. [اینجا] تأخیر خاتمیت
+نوشته شده در یکشنبه ۱ دی ۱۳۹۸ ساعت ۹:۴۸ ق.ظ توسط اشرفی
لما حضرت أبابكر الوفاة أقعدني عند رأسه و قال لي يا علي إذا أنا مت فغسلني بالكف الذي غسلت به رسول الله (صلى الله عليه وسلم) وحنطوني و اذهبوا بي إلى البيت الذي فيه رسول الله (صلى الله عليه وسلم) فاستأذنوا فإن رأيتم الباب قد يفتح فادخلوا بي و إلا فردوني إلى مقابر المسلمين حتى يحكم الله بين عباده؛ قال فغسل و كفن وكنت أول من يأذن إلى الباب فقلت يا رسول الله هذا أبو بكر مستأذن فرأيت الباب قد تفتح و سمعت قائلا يقول ادخلوا الحبيب إلى حبيبه فإن الحبيب إلى الحبيب مشتاق! تاریخ دمشق، ابن عساکر، جلد ۳۰، صفحه ۴۳۶، برداشت آزاد [اینجا] فخر رازی در تفسیر کبیر جلد ۲۱ صفحه ۸۷ حلبی در سیره علوی جلد ۳ صفحه ۳۶۵ علامه دیار بکری در تاریخ الخمیس جلد ۲ صفحه ۲۳۷ اخبارالدول جلد ۱ صفحه ۲۰۸
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۵:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی
حمّالة الحطب، دختر حَرْب بن اُمیّه، همسر ابولهب و عمّۀ معاویه است که بنی امیّه از اولاد او هستند. ابولهب خودش هاشمی بود ولی با این زن اموی که ازدواج کرد، تحت تأثیر او به بنی امیه ملحق شد. عقیل هم برادر امام علی(ع) همان مرد نسّابه است. معاویه به عنوان متلک به عقیل گفت: ابولهب کجاست؟ عقیل گفت: وقتی جهنم رفتی او را با عمّهات حمّالة الحطب میبینی! آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، جلد ۱۴، صفحه ۲۶۹، برداشت آزاد [اینجا] بحارالانوار، علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۱۱۴، برداشت آزاد [اینجا] در کارخانهٔ عشق از کفر ناگزیر است کنایه معاویه به عدی بن حاتم
+نوشته شده در دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰ ق.ظ توسط اشرفی
بنا به برخی گزارشها، عبدالمطلب با خود نذر کرد که اگر خدا ده پسر به او بدهد، یکی از آنها را در راه خدا قربانی کند. پس از آنکه پسران وی به ده تن رسیدند، در میان آنان قرعه زد و قرعه به نام عبدالله درآمد. در نهایت، به جای عبدالله، صد شتر قربانی کرد. علی دوانی با تکیه بر موحد بودن عبدالمطلب، و این که نذر کشتن فرزندان از آیین بتپرستان بود و این که در سلسله راویان این ماجرا افراد ناشناخته و ضعیفی وجود دارد، جریان نذر عبدالمطلب را افسانهای میداند که امویان ساختهاند تا بتوانند جایگاه اجداد امیرالمؤمنین(ع) را پایین بیاورند. [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی
بهمنیار بارها به بوعلی گفته بود: چرا خود را پیامبر خدا معرّفی نمیکنید؟ امّا جوابی از او نمیشنید تا اینکه در یکی از شب های سرد زمستان بوعلی و بهمنیار زیر کرسی خوابیده بودند، نزدیک سحر بود. بوعلی از خواب بیدار شد، بهمنیار را صدا زد و گفت تشنهام؛ قدری آب برایم بیاور؛ بهمنیار که حاضر نبود از بستر گرم بیرون بیاید گفت: استاد! هوای بیرون خیلی سرد است، آب هم حتماً یخ بسته است، سینۀ شما هم گرم است، آب سرد برای شما خوب نیست. بوعلی گفت: استادِ تو در طب، منم! میگویم، آب بیاور! اما بهمنیار همچنان عذر میآورد. ناگهان صدای اذان بلند شد. بوعلی گفت: بهمنیار! در این همه سال، نتوانستم محبّتی در دلت بیفکنم که برخیزی و ظرفی آب برایم بیاوری امّا نفوذ آن پیامبر الهی در دل این مرد مسلمان را ببین که بعد از چهارصد سال سرمای شدید را تحمّل میکند و اذان میگوید. مرتضی مطهری، سیری در سیرۀ نبوی، صفحه ۱۹۴، برداشت آزاد [اینجا] آن یکی میگفت من پیغمبرم در دل و جان خانه کردی عاقبت ابن سینا و بهمنیار
+نوشته شده در جمعه ۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
ابن عباس میگوید: قبل از اینکه رسول خدا (ص) برای جنگ احد لباس رزم بپوشد در خواب دید شمشیر ذوالفقار شکسته است؛ پیامبر(ص) شکستن شمشیر را به شکستی در بین مسلمین تاویل کرد. حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، جلد ۲، صفحه ۱۴۱، برداشت آزاد [اینجا] ای به امید کسان خفته ز خود یاد آرید
+نوشته شده در شنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۱۱ ق.ظ توسط اشرفی
قالَ رسولُ اللّه(ص): إنّ اللّهَ حَرَّمَ الجَنَّةَ على كُلِّ فَحّاشٍ بَذِیءٍ، قَليلِ الحَياءِ، لا يُبالِی ما قالَ و لا ما قيلَ لَهُ... جمعی از نویسندگان، هزار حديث از پيامبر اعظم(ص)، صفحه ۴۶، برداشت آزاد [اینجا] عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا حرمت بهشت یکی کرده بیآبروی بسی
+نوشته شده در یکشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۹:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی
هارون الرشید گفت: میخواهم کسی را بیاورید که با گوش خود حدیثی از پیغمبر (ص) شنیده باشد. پیرمردی را که نمیتوانست راه برود درون سبدی گذاشتند و آوردند. گفت: من از پیغمبر شنیدم که فرمودند: یَشِیبُ ابْنُ آدَمَ وَ یَشُبُّ فِیهِ َخَصْلَتَانِ الْحِرْصُ وَ طُولُ الْأَمَلِ! جسم انسان پیر میشود؛ اما دو خصلت حرص و ارزوهای طولانی در او جوان میشود. هارون خوشحال شد؛ دستور داد به او انعام بدهند و او را به منزل برسانند. در بین راه پیرمرد گفت: مرا برگردانید با هارون کار دیگری دارم. وقتی او را نزد هارون آوردند، گفت: این انعام فقط برای امسال است یا هر سال انعام میدهی؟ هارون گفت: صدق رسول الله (ص) که انسان هرچه پیرتر شود، حریصتر میشود! علامه حسینی تهرانی، معادشناسی، جلد ۱ از ۱۰، صفحه ۲۷، برداشت آزاد [اینجا] من: هارون الرشید از خلفای عباسی بود که خلافتش ۱۷۰ سال پس از هجرت واقع شد! آرزوی دست نیافتنی
+نوشته شده در دوشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۲۶ ب.ظ توسط اشرفی
پيامبر اكرم فرمودند: نظرتان درباره كسى كه به پدر و مادر خود فحش مىدهد چيست؟ عرض كردند: يا رسول اللّه مگر كسى پدر و مادر خود را فحش مىدهد؟ فرمود: آرى! پدر و مادر ديگران را فحش مىدهد، در مقابل دیگران پدر و مادر او را فحش مىدهند. گفت موسی من ندارم آن دهان
+نوشته شده در جمعه ۱۸ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۳:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی
در دل و جان خانه کردی عاقبت/ هر دو را دیوانه کردی عاقبت آمدی کاتش در این عالم زنی/ وانگشتی تا نکردی عاقبت ای ز عشقت عالمی ویران شده/ قصد این ویرانه کردی عاقبت من تو را مشغول میکردم دلا/ یاد آن افسانه کردی عاقبت عشق را بی خویش بردی در حرم/ عقل را بیگانه کردی عاقبت یا رسولَ الله ستون صبر را/ اُستُن حنّانه کردی عاقبت شمع عالم بود لطف چارهگر/ شمع را پروانه کردی عاقبت یک سرم این سوست یک سر سوی تو/ دوسرم چون شانه کردی عاقبت دانهای بیچاره بودم زیر خاک/ دانه را دردانه کردی عاقبت دانهای را باغ و بستان ساختی/ خاک را کاشانه کردی عاقبت ای دل مجنون و از مجنون بتر/ مردی و مردانه کردی عاقبت کاسۀ سر از تو پر از تو تهی/ کاسه را پیمانه کردی عاقبت جان جانداران سرکش را به علم/ عاشق جانانه کردی عاقبت [اینجا] حکم مستوری و مستی همه بر عاقبت است ستون حنّانه من مناره پر کنم آفاق را
+نوشته شده در جمعه ۳ دی ۱۳۹۵ ساعت ۹:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
سعدی مثل کسی که با معشوق خود سخن میگوید، پیامبر را شاعرانه توصیف میکند. میگوید: ماه فرو ماند از جمال محمد/ سرو نماند به اعتدال محمد همین ماه و سرو را نسبت به دیگران هم میگوید: گر گویمت که ماهی مه بر زمین نباشد/ گر گویمت که سروی سرو اینچنین نباشد اما مولوی، اولاً پیامبر را امام المتقین میخواند نه ماه و سرو و چمن! بعد خواهش میکند که خیال اندیشگان را به مرحلۀ یقین برساند: هین روان کن ای امام المتقین/ این خیال اندیشگان را تا یقین سروش، اقبال و نبوّت، دقیقه ۵۳:۰۰ برداشت آزاد علم نیکو به از صورت نیکو پیامبر را چگونه صدا بزنیم؟ عاشقانههای زیارت آل یاسین ماه رمضان دوست خیالی نیست
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۳:۲ ق.ظ توسط اشرفی
گمان میکنم یکی از دلایلی که اقبال با حافظ بر سر مهر نبود این است که حافظ نام همۀ پیامبران را در دیوان خود آورده اما نام پیامبر اسلام را نیاورده است. گر چه نمیتوان نتیجه گرفت که خدای نخواسته حافظ با پیامبر اسلام مشکلی داشته اما این هم یک غیبت برجستهای است که در دیوان او مشاهده میشود. البته کسی به من گفت که منظور از "پیر مغان" در دیوان حافظ پیامبر اسلام است که حافظ همه جا به او پناه میبرد. سروش، اقبال و نبوّت، دقیقه ۵۳:۰۰ برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
در زمان پیامبر اعجاز و سحر و خواب عقلانی بود. نگاه به آسمان داشتن، دست به پشت پرده داشتن، راه به باطن امور یافتن و نیروهای غیبی را در کار دیدن همه جا نُرم و عقلانیت و زبان زمانه بود. اما در روزگار ما اینها را غیر عقلانی میدانند. اقبال میگوید: همزمان با پیامبر اسلام یا کمی پس از ایشان عقل استقرایی در بشر رویش پیدا کرد. یعنی آدمیان به دنبال به کار گرفتن عقل برای شناخت طبیعت و تاریخ برآمدند. دو منبع تازه معرفت متولد شد که یکی طبیعت و دیگری تاریخ بود. قهرمان علمی جهان اسلام را ابوریحان بیرونی و قهرمان معرفت تاریخی را هم ابن خلدون میداند. از نظر اقبال وقتی که عقل استقرایی فربه شد توانا شد چالاک شد و به صحنۀ معرفت آمد منابع دیگر معرفت که مادون عقل بودند یعنی غرائز حیوانی و یا مافوق عقل بودند یعنی منابع وحیانی، پس رفتند و باعث شد که دیگر خاک تاریخ پیامبرپرور نباشد. سروش، اقبال و نبوت، دقیقه۳۵:۰۰ برداشت آزاد کمال نبوت روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام علت اختلاف معجزات پیغمبران
+نوشته شده در سه شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۷:۶ ب.ظ توسط اشرفی
مرحوم اقبال لاهوری عاشق پیامبر اسلام بود. در احوال او نوشتند: وقتی یکی از فرزندانش اهانتی به پیامبر کرد، اقبال هم او را برای همیشه از خود طرد کرد. آرزو داشت در حجاز بمیرد. البته آرزویی که برآورده نشد. سروش، اقبال و نبوت، دقیقه۲۱:۰۰ برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۸:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی
یکی از اشعار درخشان اقبال این است که میگوید: بگذر از فقری که عریانی دهد/ واطلب فقری که سلطانی دهد در اینجا فقر به معنای تصوف است. صوفیان خودشان را فقرا مینامیدند. میگوید: از فقر و تصوفی که عریانی به بار میآورد بگذر اما فقری بطلب و دنبال تصوفی برو که تو را سلطانی دهد و تو را مقتدر کند. یکی از دیدگاههای اساسی اقبال اقتدار پیامبر بود. اقتدار و قدرت دنیوی از نظر اقبال جزء لایتجزای پیامبری است. در جایی میگوید اگر آدمی بتواند دیگران را تسخیر کند اما اقتدار نداشته باشد آن از جنس ساحری است. سروش، اقبال و نبوت، دقیقه۱۴:۰۰ برداشت آزاد چو بر دشمنی باشدت دسترس غره مشو شنیدستم که هر کوکب جهانی است فی عینی صغیرا
+نوشته شده در دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی
شیعیان با طرح مسئلۀ امامت و با بخشیدن تقریبا تمام اوصاف پیامبر به آنان، عملاً دویست و شصت سال خاتمیت را به تأخیر افکندند. یعنی شیعیان همۀ انتظاراتی را که از پیمبر داشتند، از امامان هم داشتند. آنها را معصوم میدانستند، واجد علم غیب میدانستند، اتوریتهای میدانستند که میتواند تشریع کند ... و احکام تازه بیاورد. از عالم بالا الهام میگیرند بلکه وحی دریافت میکنند. البته تأخیر افتادن آن از نظر اقبال امر سودبخشی نبوده است. سروش، اقبال و نبوت، دقیقه۰۳:۵۱ برداشت آزاد آیا امامت تأخیر ختم نبوت است؟
+نوشته شده در دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱:۱ ق.ظ توسط اشرفی
محیالدین عربی روایتی نقل میکند که پیامبر از کنار نخلستان عبور میکردند؛ دیدند عربها گردهافشانی میکنند. پرسیدند چکار میکنید؟ عربها فکر کردند پیامبر آنها را نهی میکند لذا دست از کار کشیدند و گردهافشانی نکردند. سال بعد درختان خرما کم بار شدند. رفتند خدمت پیغمبر و گفتند شما نهی کردید ما هم انجام ندادیم حالا درختان ما میوه ندارند. حضرت فرمودند من کی گفتم گردهافشانی نکنید؟ من فقط پرسیدم چکار میکنید؟ انتم بدنیاکم اعلم منّی شما بهتر میدانید؛ اگر لازم است انجام بدهید. اینها فن من نیست. کار من نیست. این روایت درست باشد یا نباشد مسئله این است که اگر پیامبر کشاورزی نداند هیچ نقصانی در پیامبری او نیست. هیچ اشکالی ندارد که پیامبر نداند در خرما ویتامین C وجود دارد. حالا اگر نداند چه میشود؟ به کجا لطمه میخورد؟ چون پیامبر که نیامده بود اینها را به ما یاد بدهد. نه پیامبر ادعا داشت و نه مردم انتظار داشتند. خود پیامبر وقتی مریض میشد به همان طب عربهای جامعهی خودش عمل میکرد چون طبیب نبود. اینها روزی برای مسلمانها جزو بدیهیات بود اما امروز تبدیل به مسئله شده و ما باید وقت بگذاریم و توضیح بدهیم، یک عده هم مخالفت کنند. سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ششم، دقیقه 01:23:00، برداشت آزاد من: پیامبر گردهافشانی هم نمیدانست!؟ پیامبرم نه آهنگر علم تکلیفآور علم امام در کشف اسرار حجّت است انتقاد نادرشاه به تاکتیک جنگی پیامبر
+نوشته شده در جمعه ۲۳ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲:۲۷ ق.ظ توسط اشرفی
هیچ پیامبری فیلسوف نبود. هیچ پیامبری متکلّم نبود. و این حسن پیامبران بود این فضیلت پیامبران بود. ارسطو فیلسوف بود ولی پیامبر نبود. افلاطون فیلسوف بود ولی پیامبر نبود. چون ذهن باید با قلب توازن داشته باشند. اگر قلب صاف باشد اما ذهن پیچیده باشد این دو با هم همراهی نمیکنند. دل میخواهد حقیقت را در آغوش بگیرد اما مغز نمیگذارد. اقبال شعر زیبایی راجع به کارل مارکس دارد: صاحب سرمایه از نسل خلیل/یعنی آن پیغمبر بی جبرئیل در میان باطلش حق مضمر است/قلب او مؤمن دماغش کافر است سروش، دین شناسی مولوی، جلسه نهم، دقیقه 01:15:00، برداشت آزاد امّی بودن پیامبر کمال است
+نوشته شده در شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی
هر وقت صدای اذان بلند میشد و مؤذن به نام پیامبر میرسید مولوی از جا برمیخاست و میگفت: نامت بماند تا ابد ای جان ما روشن به تو سروش، دین شناسی مولوی، جلسه نهم، دقیقه 1، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۹:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
اقبال لاهوری به نقل از عبدالقدوس گانگُهی میگوید: پیامبر به معراج رفت و برگشت، والله اگر من بودم برنمیگشتم! اقبال میگوید: این بهترین جملهای است که تفاوت پیامبران و صوفیان را نشان میدهد. چون پیامبران به معراج رفتند و به خاطر مردم برگشتند ولی یک صوفی میگوید: من که مأموریت پیامبرانه ندارم، چرا برگردم؟ سروش، دین شناسی مولوی، جلسه هشتم، دقیقه 01:05:00، برداشت آزاد فیدبو، احیای فکر دینی، اقبال لاهوری، ترجمه احمد آرام، صفحه ۱۸۵، برداشت آزاد هین روان کن ای امام المتقین/این خیال اندیشگان را تا یقین باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم فرق فقیه با صوفی چیست؟ انّا للّه و انّا الیه راجعون فرق عابد و عالم فقط لاهوت
+نوشته شده در جمعه ۱۶ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۷:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
ای عقلا و فیلسوفان! که چشم ندارید اما عصای استدلال در دست دارید. با عصا چقدر میتوانید راه بروید؟ اگر میخواهید به جایی برسید، پیامبران و عارفان را صدا بزنید که چشمانشان به اسرار غیب باز است. حلقه کوران به چکار اندرید؟/ دیدهبان را در میانه آورید سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ششم، دقیقه 01:03:00، برداشت آزاد مژگان به کارخانهٔ حیرت گشودهایم
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۷:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی
قرآن داستان اهل سبا را در چند آیه با ایجاز تمام آورده است اما مولوی آن را در ابتدای دفتر سوم مثنوی میگشاید. از حدود بیت ۳۰۰ شروع میکند، یک کلام در بارهاش میگوید، آنگاه دچار تداعی کلام میشود، از قصّهای به قصّهای، از نکتهای به نکتهای، از معرفتی به معرفتی میرود و از هر حرفی حرفها میشکافد اما رشتهی کلام از دست او خارج نمیشود تا پس از ۲۴۰۰ بیت دوباره به این داستان برمیگردد و میگوید: یادم آمد قصهی اهل سبا! سروش، دین شناسی مولوی، جلسه سوم، دقیقه ۸، برداشت آزاد به یاد آید آن لعبت چینیم پراکندگی قرآن و مثنوی فرهاد و شیرینِ وحشی، وصال، صابر
+نوشته شده در پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۷:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
مولوی بین پیامبران و اهل سبا یک گفتوگوی خیالی گشوده است. میگوید: اهل سبا نبوّت پیامبران را برنمیتافتند. به پیامبران میگفتند ما با همین سرگرمیها خوش بودیم اما شما آمدیدهاید و حرفهای جدی میزنید. مناظر دیگری پیش چشم ما میآوردید. میگویید به فکر مرگ باشید. طوطی نقل و شکر بودیم ما/ مرغ مرگاندیش گشتیم از شما سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوم، دقیقه ۵۶، برداشت آزاد جواب مردم به حضرت نوح مشکل پیامبران با سنّتگرایی مردم وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى يَدَيْهِ
+نوشته شده در چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۹:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی
من ترکیه را از شرق تا غرب و شمال تا جنوب سفر کردهام. آن هم نه سفر هوایی، سفرهای زمینی! در هر کورهراهی شما مسجدی و مأذنهای میبینید. یعنی پیغمبر همه جا را پر از مناره کرده است. شاید مولوی به درایت میدید این سرزمینی که در همسایگی قونیه است روزی پر از مناره خواهد شد. من مناره پر کنم آفاق را/کور گردانم دو چشم عاق را آنچنان کرد و از آن افزون که گفت/ خود بخفت و بخت و اقبالش نخفت سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوم، دقیقه 20، برداشت آزاد همه اقطار گرفتی، همه آفاق گشودی به جِهادی و مِدادی و کِتابی و شِعاری [سروش] در دل و جان خانه کردی عاقبت
+نوشته شده در دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۲ ب.ظ توسط اشرفی
در مثنوی جهاد تقریباً نقشی ندارد. اساساً صوفیان جهاد با نفس را به جای جهاد با کفار نهادند. از جهاد دست نکشیدند اما میدان جنگ را عوض کردند. چون مجاهدان جهادهای خودشان را انجام داده بودند و مسلمین فتوحات خودشان را کرده بودند. حالا دیگر یک استقراری حاصل شده بود که نوبت بازگشتن به خویش بود. بازگشته از جهاد اصغریم/با نبی اندر جهاد اکبریم... ای شهان کشتیم ما خصم برون/ماند خصمی زان بتر در اندرون کشتن این کار عقل و هوش نیست/شیر باطن سخرهی خرگوش نیست... سهل دان شیری که صفها بشکند/شیر آن است آنکه خود را بشکند سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوم، دقیقه 17، برداشت آزاد لغزش خواص نقد بر صوفیان حج بایزید خون شهدا و مداد علما علما عاقلند و مردم عاشق
+نوشته شده در دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۳:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
در زمان پیامبر آنقدر که مردم به جهاد دعوت میشدند به علم دعوت نمیشدند. اینکه گفتهاند مدادالعلما افضل من دماء الشهدا مربوط به دوران بعد است که گفتند و صورت حدیث به آن دادند. به قول ابن خلدون در ابتدا شمشیر است که فضیلت دارد بعد نوبت به عالمان میرسد. این طبیعت تاریخ است، مقتضای حرکت اجتماعی است که ابتدا شما به کسانی نیاز دارید که از این نوزاد حفاظت کنند وقتی که این کودک بزرگ شد بعد به فکر چیزهای دیگر میافتد به فکر علمآموزی هم میافتد به فکر هنر هم میافتد به فکر فلسفه و عرفان هم میافتد ولی ابتدای امر فقط حفاظت است. برای همین هم هست که قرآن می فرماید فضّل الله المجاهدین ... سروش، دین شناسی مولوی، جلسه دوم، دقیقه 16، برداشت آزاد لغزش خواص نقد بر صوفیان حج بایزید جهاد صوفیان علما عاقلند و مردم عاشق درجات شهدای باسواد و بیسواد
+نوشته شده در یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۷:۵۷ ب.ظ توسط اشرفی
ماکس وِبِر میگوید: ایده آل تایپِ مسلمانان، یک انسان سلاح بر دوش است. ایده آل تایپ مسیحیان، یک راهب صومعه نشین است. ایده آل تایپ یهودیان، یک تاجر جهانگردِ آواره و سرگردان است. چون آوارگی شأن یهودیان بود. در هیچ کشوری قرار نداشتند و اینکه اکنون به اسرائیل اینهمه دل بستهاند برای این است که به قول خودشان برای اولین بار وطنی، خاکی و خانهای پیدا میکنند. سروش، دین شناسی مولوی، جلسه ۲، دقیقه ۹، برداشت آزاد ادعای اسرائیل نسبت به شیراز معشوق تو کیست؟ توتم سعید نفیسی
+نوشته شده در یکشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۷:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
مولوی، ابن خلدون و فخر رازی میگویند: اگر کسانی فکر میکنند که پیامبران برای تنظیم معیشت دنیوی آمدهاند اشتباه میکنند. معنایش این است که اگر زندگی دیگری نبود پیامبر هم لازم نبود. شما نگاه کنید؛ ملائکه موجودات یک سویه هستند یعنی مرگ ندارند تا حیات دوم داشته باشند. حیوانات مرگ دارند اما حیات دوم ندارند. لذا ملائکه و حیوانات چون حیات دوم ندارند، پیامبر هم ندارند. سروش، دین شناسی مولوی، جلسه پنجم، دقیقه 35، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی
هفتهٔ وحدت، فاصلهٔ میان ۱۲ ربیعالاول، سالگرد ولادت پیامبر اسلام بنا بر روایات اهل سنت، تا ۱۷ ربیعالاول بنا بر روایات شیعه است که به پیشنهاد آیت الله منتظری و موافقت امام خمینی نامگذاری شد. [اینجا] تاریخ ولادت پیامبر اکرم
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۱ ساعت ۴:۱۰ ب.ظ توسط اشرفی
قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ ۚ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا مصعب بن عمیر قامتش شبیه رسول خدا بود. وقتی در جنگ اُحد کشته شد، قاتل گمان کرد پیامبر را کشته است، فریاد زد! محمد کشته شد! برخی از مسلمانان که گریختند، نازل شد: اگر پیامبر بمیرد به جاهلیت بر میگردید؟
+نوشته شده در جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۶:۵۵ ب.ظ توسط اشرفی
در ناحیه شمالی مدینه، رشته کوهی به طول شش کیلومتر از شرق به غرب کشیده شده است که به دلیل جدایی آن از دیگر رشتهکوهها «اُحد» خوانده میشود. این همان کوهی است که یکسال بعد از جنگ بدر، یعنی سال سوم هجری، جنگ احد در آن واقع شد. با غفلت مسلمانان حدود هفتاد نفر از جمله حمزه، مصعببنعمیر و حنظلهغسیلالملائکه شهید شدند و به یاد آنان مقبره ای در دامنه کوه ایجاد شد.
+نوشته شده در جمعه ۱۷ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۵۲ ق.ظ توسط اشرفی
اکنون ۵۰ سال از رحلت پیامبر گذشته و حوالی سال ۶۰ هجری است. شاگردان مکتب محمد (ص) سه گروه شدهاند. گروهی مثل ابوذر، عمار، عبدالله بن مسعود، میثم و حُجر بن عدی که نتوانستند انحراف را تحمل کنند، فریاد زدند و کشته شدند. گروه دوم مثل عبدالله بن عمر که میخواهد بهشت را به جای جبهه در خلوت عبادت بهدست آورد. گروه سوم مثل ابودرداء، ابوهریره، ابوموسی که از جبهه بدر و احد و حنین افتخاراتی آوردند و در کاخ سبز معاویه فروختند و پولش را گرفتند. هر روایت یک دینار، نرخ رسمیاش! شهادت، دکتر شریعتی، صفحه ۱۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
حسین(ع) به عنوان وارث نهضتی که محمد(ص) ایجاد کرد و علی(ع) ادامه داد و حسن(ع) آخرین مقاومتها را کرد، اکنون هیچ چیز به ارث نمیبرد. نه سپاه، نه سلاح، نه زر، نه زور، و نه حتی گروه متشکلی! شهادت، دکتر شریعتی، صفحه ۱۲، برداشت آزاد
+نوشته شده در شنبه ۴ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۳:۲ ب.ظ توسط اشرفی
کسی مشغول نماز بود؛ وجود مبارک پیامبر او را صدا زد تا کاری انجام دهد. ولی او نمازش را ادامه داد. نمازش که تمام شد، حضرت فرمود: من به تو گفتم این کار را انجام بده؛ چرا انجام ندادی؟ عرض کرد: یا رسول الله داشتم نماز میخواندم. فرمود: تو باید حرف مرا گوش میدادی! آن کسی که فرمود: أَقِمِ الصَّلَاةَ؛ فرمود: اِسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ... آیت الله جوادی آملی، برداشت آزاد [اینجا] شرط عشق است اگر يار بگويد که مبين چشم خود را نهی انگشت که امر از يار است [وحشی] اطاعت سالک
+نوشته شده در جمعه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۳:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی
سیّدالشّهدا(ع) میفرمایند: وقتی این آيه نازل شد که مؤمنين! پيامبر خدا را با اسم صدا نزنيد، لَا تَجْعَلُوا دُعَاء الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعَاء بَعْضِكُم بَعْضًا مادرم بهت زده شد و گفت: اوّلين كسی كه موظّف است به اين آيه عمل كند ما خاندان رسالت هستيم. من از اين به بعد پدرم را «يا أبة» خطاب نمیكنم. بايد او را «يا رسول الله» صدا بزنم. امام حسین(ع) نقل میكند که مادرم فرمود: وقتی برای اوّلين بار خواستم پدرم را صدا بزنم هیبت او مرا گرفت، گفتم «يا رسول الله»! آنگاه پيغمبر(ص) فرمود: «انتِ منّی و انا منكِ» اين آيه برای ديگران است. تو که نباید هیبت زده مرا صدا بزنی! تو بگو «يا أبه» «فانه أحب للقلب و أرضي للرب» برای قلبم محبوبتر و نزد خدا مرضیتر است. آیت الله جوادی آملی، برداشت آزاد حرمت نام پیامبر اکرم خطاب سعدی و مولوی به پیامبر (ص)
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۱ ساعت ۹:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی به نماز میایستاد بدن مبارکش مانند جامه ای که در معرض باد قرار دارد تکان میخورد. در ابتدای وحی آنقدر بر پنجهی پا به عبادت ایستاد که پای مبارکش ورم کرد. نازل شد: مَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى [طه ۲] بحارالانوار، جلد ۸۴، صفحه ۲۴۸، برداشت آزاد
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۳۹۰ ساعت ۷:۵۳ ب.ظ توسط اشرفی
امیرالمؤمنین(ع) به عنوان دبیر پیامبر(ص) در آغاز صفحه نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم؛ نمایندۀ قریش گفت ما بتپرستیم و با الفظ رحمان و رحیم آشنایی نداریم؛ باید به رسم عرب نوشته شود. پیامبر فرمود بنویس باسمک اللهم؛ دوباره نوشت: این پیمانی است بین محمّد رسول خدا با نماینده قریش؛ نمایندۀ قریش گفت: اگر محمّد را پیامبر خدا میدانستیم که با او نمیجنگیدیم. پیامبر فرمود بنویس: این پیمانی است بین محمّد و نمایندۀ قریش! یکی از مواد پیمان این بود که اگر مشرکی از مکه به مدینه بگریزد، دولت اسلام موظّف است او را به قریش تحویل دهد اما اگر مسلمانی از مدینه به مکّه پناهده شود، قریش ملزم به تحویل نباشد. پیامبر پذیرفت تا خیالش از ناحیۀ قریش آسوده بماند و کارهای اساسیتری انجام دهد. رمز پیروزی مردان بزرگ، جعفر سبحانی، صفحه ۲۹، برداشت آزاد نرمش قهرمانانه حکم کلاه شاپو مگر طلبکار بودی؟ حکم کت و شلوار و کراوات پسران شیخ آقابزرگ تهرانی مؤمن مانند سنبل است امام رضا لباس زنان را تحویل داد گه راست مانند الف گه کژ چو حرف مختلف
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۲:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی
وقتی انسان به مرحله ای از افق فكری و احساسات روحی می رسد تنها میماند. پيغمبر اكرم در ميان قوم خودش تنها بود. بعد از سی سالگی با این که با خديجه زندگی می کند علی بن ابیطالب را که کودکی دو ساله است از پدرش می گيرد و به خانه می آورد. خود علی(ع) می گوید من بچه بودم پيغمبر وقتی به صحرا میرفت مرا روی دوش خود می گذاشت. یعنی در ميان همۀ مردم مكه غیر از این کودک کسی لیاقت هم افقی حضرت را نداشت. این کودک دوازده ساله می شود و پیامبر با بعثت و مصاحبت با وحی الهی تقريبا از تنهایی بیرون می آید. در بيست و پنج سالگی خديجه از او خواستگاری می كند. حالا هم كه همسر يك زن بازرگان شده است، دنبال كار بازرگانی نمی رود. تازه دورۀ انزوا، خلوت و عبادتش شروع می شود. حركت میكند تنها در كوه های اطراف مكه راه میرود، تفكر و تدبر میكند. ماه رمضان كه میشود در کوه «حرا» خلوت میکند. اصلا به كلی مكه را رها میكند از خديجه هم دوری میکند. آب و نانی با خودش برمیدارد و میرود به كوه حرا و خديجه هر چند روز يك بار مقداری آب و نان برايش می فرستد. تمام اين ماه را به تنهايی در خلوت می گذراند. گاهی و شاید همیشه فقط علی(ع) با او بود. میفرمايد: زمان نزول وحی من آنجا بودم. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۴، برداشت آزاد علمای قزوین
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی
گاهی خود خواب برای انسان روشن نيست. گاهی خواب روشن است ولی تعبيرش صادق نيست. اما گاهی هم خواب و هم تعبیر آن در نهايت روشنی است. پیامبر میفرمایند: خوابهايی میديدم كه یأْتی مِثْلُ فَلَقِ الصُّبْحِ مثل صبح صادق روشن بود. دیدن رؤيا جزء اولين مراحلی است كه پيغمبر اكرم برای الهام و وحی الهی در دوران قبل از رسالت طی میكرد. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۲، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
فرمود من هفت ساله بودم عبدالله بن جدعان كه يكی از اشراف مكه بود عمارتی میساخت. بچههای مكه به عنوان كار ذوقی و كمك دادن به او می رفتند سنگ حمل میكردند. دامنشان را بالا میزدند تا سنگها را در دامنشان بریزند و چون شلوار نداشتند كشف عورت میشد. من يك دفعه تا رفتم سنگ را در دامنم گذاشتم، احساس كردم دستی آمد دامنم را زد و از دستم انداخت فهمیدم من نبايد اين كار را بكنم. فرمود گاهی سلامی را میشنیدم اما كسی را نمیديدم فكر میكردم شايد اين سنگ يا درخت است كه دارد به من سلام میدهد بعد فهميدم فرشته الهی بوده است. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۷۱، برداشت آزاد فرشتگان چگونه موکل پیامبر بودند؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
اوّل این که مثل اكثر مردم آن منطقه امّی بود يعنی مكتب نرفته و درس نخوانده بود. دوم این که در همه آن چهل سال قبل از بعثت در آن محيط كه فقط محيط بت پرستی بود هرگز بتی را سجده نكرد. اگر يك بار كوچكترين تواضعی در مقابل بتی كرده بود در دورهای كه با بتها مبارزه میكرد به او میگفتند تو خودت بودی كه يك روز آمدی اينجا مقابل لات و هبل تواضع كردی. سوم این که مكه شهر لهو و لعب بود ولی پیامبر به اين امور آلوده نشد. خودش فرمود من در كارهای اينها شركت نمیكردم. گاهی هم احساس میكردم كه گويی يك نيروی غيبی مرا تأييد میكند. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۹، برداشت آزاد الگوی همسرداری حضرت زهرا
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۲ ب.ظ توسط اشرفی
رسول اكرم قبل از رسالت فقط دو مسافرت به خارج عربستان كرد كه هر دو به سوريه بود. يك سفر در ۱۲ سالگی همراه عمويش ابوطالب و سفر ديگر در ۲۵ سالگی به عنوان عامل تجارت. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۸، برداشت آزاد سفر پیامبر در پنج سالگی
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی
عبدالمطلب بعد از مرگ فرزندش عبدالله و عروسش آمنه تمام زندگيش شده بود رسول اكرم، به فرزندانش میگفت كه او با ديگران خيلی فرق دارد او از طرف خدا آيندهای دارد که شما نمیدانيد. وقتی میخواست از دنيا برود محمد را به ابوطالب كه پسر ارشد و بزرگ تر و شريف تر از همه فرزندان باقيماندهاش بود سپرد و جناب ابوطالب، پدر بزرگوار اميرالمؤمنين علی(ع) متكفل بزرگ كردن پيغمبر اكرم شد. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۷، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
پدر بزرگوارشان عبدالله، جوانی بود كه با آمنه دختر وهب كه از فاميل نزديك آنها به شمار میآيد ازدواج میكند. در حدود چهل روز بعد از ازدواج به عزم مسافرت بازرگانی به شام و سوريه از مكه خارج میشود. در برگشتن به مدینه میآيد كه خويشاوندان مادر او در آنجا بودند همانجا وفات میكند. و محمد(ص) يتيم به دنيا میآيد. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
به رسم آن وقتِ عرب، برای تربيت كودك لازم میدانستند كه بچّه را به مرضعه بدهند تا به باديه ببرد و در آنجا به او شير بدهد. حليمۀ سعديه که زنی از قبيله بنی سعد است با شوهرش از باديه به مدینه می آید و اين طفل نصيب او میشود اين كودك تا سن چهار سالگی دور از مادر و جد و خويشاوندان و شهر مكه در باديه زندگی میكند. در سن چهار سالگی او را از دايه می گيرند. حالا جناب عبدالمطلب پدر بزرگ رسول خدا علاوه بر آمنه متكفل اين كودك كوچك هم هست. خویشاوندان آمنه در مدينه بودند. آمنه از عبدالمطلب اجازه میگيرد كه سفری برای ديدار آن ها به مدينه برود و اين كودك را هم با خودش ببرد. همراه كنيزی كه داشت به نام ام ايمن با قافله حركت میكند. می رود به مدينه ديدار را انجام میدهد. هنگام برگشت به مكه در محلی به نام ابواء آمنه مريض می شود و در همان جا وفات میكند. مادر را همانجا دفن می كنند و همراه ام ايمن به مکه بر می گردد. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۵، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی
ولادت پیامبر اکرم را اهل تسنن دوازدهم و شيعه هفدهم ربیع الاول دانستهاند. دوازدهم ربيعِ آن سال، مطابق است با سی و يكم فروردين و هفدهم ربيع، مطابق است با پنجم ارديبهشت. پس رسول اكرم سی و يكم فروردين يا پنجم ارديبهشت در فصل بهار به دنيا آمده است. شيعه معتقد است روز جمعه و اهل تسنن گفتهاند روز دوشنبه و شایداتفاق نظر باشد که بين الطلوعين به دنيا آمده است. سیرۀ نبوی، مرتضی مطهری، صفحه ۲۶۴، برداشت آزاد [اینجا] هفته وحدت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
زبان دانستن و خواندن و نوشتن علم نیست. بلکه کلید علم است. علم این است که انسان به یک حقیقت و قانون و رابطۀ علی و معلولی که در متن هستی وجود دارد آگاه شود. ابن خلدون در مقدمۀ معروفش میگوید: امّی بودن برای پیامبر کمال است چون علمش را از بالا گرفته بود اما برای ما نقص است زیرا مساوی با جاهل بودن است. پیامبر امی، مرتضی مطهری، صفحه ۵۳، برداشت آزاد [اینجا] تفسیر الکشاف، محمدجواد مغنیه، جلد ۳، صفحه ۴۰۴، برداشت آزاد [اینجا] علم را از کتاب نگیرید کمال نبوت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۵:۴۷ ب.ظ توسط اشرفی
در غار حرا خوابیده بودم که جبرئیل نوشتهای آورد و گفت بخوان! گفتم خواندن نمیدانم. مرا فشرد و رها کرد و گفت: بخوان! بار سوم گفت: بخوان به نام پروردگارت... اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ... عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ. خواند و از کنارم دور شد. بیدار شدم، گویی کتابی در قلبم نوشته بودند. از غار بیرون آمدم؛ به نیمه راه رسیدم؛ ندایی شنیدم که گفت: ای محمد! من جبرئیلم و تو رسول خدا! دکتر محمدباقر حجتی، پژوهشی در تاریخ قرآن، صفحه ۳۶، برداشت آزاد تشبیه غار به تمثیل غار چشم بیدار زمان بودی و خسبیده به غاری
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۴۴ ب.ظ توسط اشرفی
بوعلی میگويد: از نظر برهان علمی و برهان عقلی، ارواح باقی میمانند و به سوی خدا برمیگردند. اين راهی است كه ما از طريق علمی میتوانيم طی كنيم، لكن معاد جسمانی هم چيزی است كه پیغمبر به آن خبر داده است، صادق به آن خبر داده است، ما معاد جسمانی را هم قبول میكنيم به اعتبار اينكه مخبر صادق به آن خبر داده است. مرتضی مطهری، معاد، صفحه ۲۳، برداشت آزاد [اینجا] شفاء ـ الهیات، ابن سینا، صفحه ۴۲۳، برداشت آزاد [اینجا] معراج پیامبر روحانی بود دستمال انس بن مالک تقلید بهتر از تحقیق نظریه علی(ع) و فرضیه پاسکال
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی
مهندس بازرگان در ماهنامه کیان ۱۳۷۲ : حاصل رسالت پیامبر گرامی اسلام پس از ۲۳ سال این آیه بود که و رأیت الناس یدخلون فی دین الله افواجا اما پس از گذشت ۱۵ سال از انقلاب اسلامی و رأیت الناس یخرجون من دین الله افواجا متأسفانه مردم ایران خسرالدنیا والآخره شدهاند. آیت الله خامنهای ۱۳۷۲/۰۲/۱۵ : خودشان خسرالدنیا والآخرهاند. کسی که این را میگوید خسرالدنیا والآخره است. نه دنیا دارند نه آخرت؛ دنیایشان دنیای نکبت، آخرتشان هم بلاشک قهر و غضب الهی است.
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی