نکات

موسیقی فیض کاشانی

ملّامحسن فیض کاشانی، داماد ملّاصدرای شیرازی بود. فقیه بود، عارف بود، شاعر بود، محدّث بود، مفسّر بود و در همۀ این زمینه‌ها کتاب‌های بسیار عالی و درجه یک نوشته است. فتوایش این است که موسیقی به خودی خود حرام نیست. می‌گوید: حرمت موسیقی به سبب آن است که عموما در دوران گذشته موسیقی در دربار شاهان با انواع مفاسد نواخته می‌شد.
این دو انبازند مطرب با شراب/ این به آن و آن به این دارد شتاب [مولوی]
به همین سبب موسیقی حرام شده است. لذا فیض کاشانی می‌گوید: اگر کسی موسیقی را از این آلودگی‌ها دور نگه دارد حرَجی بر او نیست. حتی صاحب کتاب قصص العلما نوشته است فیض کاشانی باغی داشت، سحرها وقتی برای نماز برمی‌خاست کنیزی برایش موسیقی می‌نواخت تا نماز بخواند.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۷:۰۵، برداشت آزاد
پناه بر خدا از نسبت ناروا !
موسیقی در تصوف و عرفان
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱ ب.ظ توسط اشرفی  

حرام دارم با مردمان سخن گفتن

حرام دارم با مردمان سخن گفتن/و چون حدیث تو آید سخن دراز کنم
هزار گونه بلنگم به هر رهم که برند/رهی که آن به سوی توست ترک تاز کنم [مولوی]
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۴۲:۴۰، برداشت آزاد
فاستبقوا الخیرات
گر آمدنم به خود بُدی نامدمی
نماز مرحوم سیدعلی قاضی
و ما تلک بیمینک یا موسی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی  

مرگ مولوی و غزالی

مولوی در بستر مرگ بود. گویا یک تب عفونی هم داشت. زیر ناخن‌هایش چرک کرده بود. آن غزلِ "رو سر بنه به بالین" را هم می‌خواند. صدرالدین قونوی به عیادت او آمد و گفت شفاک الله؛ مولوی گفت: خدا شما را شفا بدهد. من یک عمر منتظر این لحظه بودم. در قرآن هست: فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ ؛ غزالی هم صبح روزی که از دنیا رفت به برادرش گفت کفنم را بیاورید. کفن را بوسید، دو رکعت نماز خواند، پا به قبله دراز کرد و جان داد.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۴۰:۱۰، برداشت آزاد
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
آرزو دارم که میرم در حجاز
ریخت دندان‌های سگ چون پیر شد
گفت انظرنی الی یوم الجزا
آرزوی مرگ نکنید
چون مرگ رسد چرا هراسم؟
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۵:۰ ب.ظ توسط اشرفی  

تناسب در شناخت پیامبر

غزالی در کیمیای سعادت می‌گوید: پیامبر را کسی می‌شناسد که یک رشحه‌ای و تناسبی از پیامبری در وجود خود داشته باشد. طبیب را طبیب و فقیه را فقیه می‌شناسد. کسانی که پیامبر را با عصا و اژدها شناختند با گوسالۀ سامری منکر شدند.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۳۳:۴۶، برداشت آزاد
علت اختلاف معجزات پیغمبران
سِحر با معجزه پهلو نزند
معجزه از نظر جوینی، غزالی، مولوی، ابن خلدون
زیبایی تناسب است
طبله‌ها در پیش عطاران ببین
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی  

آیا خداوند قابل دیدن است؟

اسم خواندی رو مسمّی را بجو/مَه به بالا دان نه اندر آب جو [مولوی]
ذکر خدا، به معنای رسیدن به خدا و دیدن او نیست. این سخنِ مه به بالا دان نه اندر آب جو، خیلی نزدیک است به سخن بودا که گفت وقتی من با انگشتم ماه را در آسمان به شما نشان می‌دهم، شما باید به ماه نگاه کنید نه به انگشت من! غزّالی می‌گوید نهایت معرفت، رؤیت است. ما باید خدا را ببینیم؛ هم در این دنیا و هم در آن دنیا! البته در روایت اهل سنّت است که همه در قیامت خدا را می‌بینند. شیعیان این روایت را قبول ندارند. غزالی می‌گوید ما نگفتیم به چشم سر؛ این چشم برای دیدن اجسام است. مگر شما در خواب چیزی را نمی‌بینید؟ با کدام چشم می‌بینید؟ غزالی در همان فصل اول کتاب می‌گوید شما فکر نکنید که پیغمبر از جبرئیل چیزهایی را می‌شنید. نه؛ پیغمبر اینها را می‌دید. تجلّی خدا بر چشم آدمیان نیست؛ بر روح آدمیان است. داستان ابراهیم در بارۀ چگونه زنده کردن مردگان و رستاخیز هم همین است. البته غزالی روایتی دارد که خداوند بر همۀ مردم به نحو عام تجلی می‌کند امّا بر ابوبکر بطور خاص!
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۱۹:۳۳، برداشت آزاد
گرچه هزار است اسم هست مسمّی یکی/دیده ز اسما بدوز عین مسمّی طلب [وحشی]
مرغ بر بالا پران و سایه‌اش
شناخت ذات خدا
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی  

گمان به قیامت

الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ ... (بقرة ۴۶)
گمان کافی است. مؤمنین گمان دارند. احتمال زیاد می‌دهند که قیامتی در کار باشد. همین کافی است. ما تقریبا نه در فلسفه، نه در علوم طبیعی-تجربی؛ یقین نداریم. به قول بعضی از فیلسوفانِ امروز، ما یقین داریم که به یقین نمی‌رسیم. بسیاری از افرادی که ادعای یقین می‌کنند، یقین نیست؛ جزم است. جزم تعصّب است. یقین آن است که شما از مراحل شک عبور کرده باشید. تمام علوم ما ظنّی است. مخصوصاً در علم تاریخ که اضعف علوم است. 
شک نیاوردگان کرده یقین/ إن و لَوشان به جای رای رزین
بیشتر کسانی که یقین دارند، شک نیاوردگان کرده یقین‌اند. و اتفاقاً یقینشان خطرناک است چون از جنس جزم و تجزّم و تعصّب است.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۳:۰۰، برداشت آزاد
چرا سؤال می‌کنیم؟
آیا شک مقدّمه یقین است؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی  

علم تاریخ اضعف علوم است

تمام علوم ما ظنّی است. مخصوصاً در علم تاریخ که اضعف علوم است.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۳:۰۰، برداشت آزاد
تاریخ علم است یا هنر؟
+نوشته شده در شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۹:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی