ملّامحسن فیض کاشانی، داماد ملّاصدرای شیرازی بود. فقیه بود، عارف بود، شاعر بود، محدّث بود، مفسّر بود و در همۀ این زمینهها کتابهای بسیار عالی و درجه یک نوشته است. فتوایش این است که موسیقی به خودی خود حرام نیست. میگوید: حرمت موسیقی به سبب آن است که عموما در دوران گذشته موسیقی در دربار شاهان با انواع مفاسد نواخته میشد.
این دو انبازند مطرب با شراب/ این به آن و آن به این دارد شتاب [
مولوی]
به همین سبب موسیقی حرام شده است. لذا فیض کاشانی میگوید: اگر کسی موسیقی را از این آلودگیها دور نگه دارد حرَجی بر او نیست. حتی صاحب کتاب قصص العلما نوشته است فیض کاشانی باغی داشت، سحرها وقتی برای نماز برمیخاست کنیزی برایش موسیقی مینواخت تا نماز بخواند.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۷:۰۵، برداشت آزاد
پناه بر خدا از نسبت ناروا !
موسیقی در تصوف و عرفان
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۸:۱ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۵:۲۳ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۵:۰ ب.ظ توسط اشرفی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۴:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی
اسم خواندی رو مسمّی را بجو/مَه به بالا دان نه اندر آب جو [
مولوی]
ذکر خدا، به معنای رسیدن به خدا و دیدن او نیست. این سخنِ مه به بالا دان نه اندر آب جو، خیلی نزدیک است به سخن بودا که گفت وقتی من با انگشتم ماه را در آسمان به شما نشان میدهم، شما باید به ماه نگاه کنید نه به انگشت من! غزّالی میگوید نهایت معرفت، رؤیت است. ما باید خدا را ببینیم؛ هم در این دنیا و هم در آن دنیا! البته در روایت اهل سنّت است که همه در قیامت خدا را میبینند. شیعیان این روایت را قبول ندارند. غزالی میگوید ما نگفتیم به چشم سر؛ این چشم برای دیدن اجسام است. مگر شما در خواب چیزی را نمیبینید؟ با کدام چشم میبینید؟ غزالی در همان فصل اول کتاب میگوید شما فکر نکنید که پیغمبر از جبرئیل چیزهایی را میشنید. نه؛ پیغمبر اینها را میدید. تجلّی خدا بر چشم آدمیان نیست؛ بر روح آدمیان است. داستان ابراهیم در بارۀ چگونه زنده کردن مردگان و رستاخیز هم همین است. البته غزالی روایتی دارد که خداوند بر همۀ مردم به نحو عام تجلی میکند امّا بر ابوبکر بطور خاص!
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، ساعت ۰۱:۱۹:۳۳، برداشت آزاد
گرچه هزار است اسم هست مسمّی یکی/دیده ز اسما بدوز عین مسمّی طلب [
وحشی]
مرغ بر بالا پران و سایهاششناخت ذات خدا
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ ... (
بقرة ۴۶)
گمان کافی است. مؤمنین گمان دارند. احتمال زیاد میدهند که قیامتی در کار باشد. همین کافی است. ما تقریبا نه در فلسفه، نه در علوم طبیعی-تجربی؛ یقین نداریم. به قول بعضی از فیلسوفانِ امروز، ما یقین داریم که به یقین نمیرسیم. بسیاری از افرادی که ادعای یقین میکنند، یقین نیست؛ جزم است. جزم تعصّب است. یقین آن است که شما از مراحل شک عبور کرده باشید. تمام علوم ما ظنّی است. مخصوصاً در علم تاریخ که اضعف علوم است.
شک نیاوردگان کرده یقین/ إن و لَوشان به جای رای رزین
بیشتر کسانی که یقین دارند، شک نیاوردگان کرده یقیناند. و اتفاقاً یقینشان خطرناک است چون از جنس جزم و تجزّم و تعصّب است.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۳:۰۰، برداشت آزاد
چرا سؤال میکنیم؟آیا شک مقدّمه یقین است؟
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی
تمام علوم ما ظنّی است. مخصوصاً در علم تاریخ که اضعف علوم است.
سروش، سیری در کیمیای سعادت، جلسه پنجم، دقیقه ۰۳:۰۰، برداشت آزاد
تاریخ علم است یا هنر؟
+نوشته شده در شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۹:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی