سالک از اوّل سلوک تا آخر سلوک، غیر از خدا را نباید در نظر داشته باشد، برای غیر از خدا نباید کار کند، چیزی را معادل خدا نباید قرار بدهد، عمل خودش را به مادون خدا نباید عوض کند، هرچه در راه پیدا شد، شد. اگر هم پیدا نشد، نشد؛ نه پیدا شدنش علامت قرب است و نه پیدا نشدنش علامت بُعد. علامت قرب توجّه به خداست؛ ذکر خداست؛ وارد شدن در حرم خداست و علامت بُعد عدم میل به عبادت است؛ عدم میل به ذکر خداست. آیین رستگاری، بیانات علامه تهرانی، جلسه ۲، صفحه ۶۲، برداشت آزاد [اینجا]
آیا خداوند نمیتوانست تمام فقرای دنیا را غنی کند؟ چرا به ما میگوید صدقه بدهید؟ چون برای ما تطهیر است. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، ساعت ۱:۱۸، صفحه ۲۰، برداشت آزاد [اینجا] چرا تمام دعاها مستجاب نمیشوند؟
+نوشته شده در جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی
وَ عِبَادُ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلَّذِينَ يَمۡشُونَ عَلَى ٱلۡأَرۡضِ هَوۡنٗا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ ٱلۡجَٰهِلُونَ قَالُواْ سَلَٰمٗا (فرقان ۶۳) هیچ دیدهاید کسی به واق واق سگ اعتنا کند؟ انسان نباید با مردم مجادله کند، داد بزند، بیداد کند و برای آنها استدلال کند که کار من درست است. بله! اگر بحث، مفید و راهگشا باشد خوب است؛ امّا جاهلان میخواهند انسان را مثل خودشان کنند. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۴۶، صفحه ۱۶، برداشت آزاد [اینجا] مراد از مردم، مردم عوام هستند. عامی کیست؟ تشبیه و تنزیه در داستان موسی و شبان
+نوشته شده در جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۸:۳ ق.ظ توسط اشرفی
دل سالک غم و غصه دارد. جرقّهای وجودش را آتش زده است. دیگر نمیتواند در مجالس عادی برود، با دیگران همبحث شود، کِرکِر کند، قهقهه بزند، شوخی کند، مزاح کند، تعریف و تمجید و تکذیب بیجا کند. اینجاست که از هرطرف آفتی میآید. بدگویی میآید، تعریف بیجا میآید، تحسین بیجا میآید. انتقاد بیجا میآید، باید صبر کند و این آفتها را کنار بزند. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۴۵، صفحه ۱۵، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۳:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی
علامت صحّت طریق این است كه توجّه انسان به آن عالم بیشتر بشود و از این عالم پهلو تهى كند. قبل از مرگ مستعدّ حركت به سوى عالم مجرّدات بشود. حالا میخواهد فرش داشته باشد یا نداشته باشد. فرش باید زیر پای انسان باشد نه توی دل انسان! آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۲۵، صفحه ۹، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۹:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی
سالک باید از حجابهای ظلمانی و نورانی عبور کند. حجاب ظلمانی مثل حب ریاست، بخل، حسد، کینه و دیگر صفات رذیلهای که در نفس است. حجاب نورانی مثل گذشتن از حورالعین و مقامات اخروی برای رسیدن به مقصد پروردگار عبور کند و بالا برود و اگر در آنجا چیزی به او نشان دادند و نتوانست عبور کند، همانجا میماند. در کتاب مهر تابان نقل شده که مرحوم طباطبایی در مسجد کوفه مشغول ذکر بود که حورالعین میآید. علامه به او اعتا نمیکند. حور متأثر شد. علامه میگوید هر وقت به یاد تأثر او میافتم دلم برایش میسوزد. آیتالله گلپایگانی هم در مکاشفهای نظیر همین مسئله را دیدند که وارد باغی شدند و دختران جوان دورش نشسته بودند. فرمود از باغ بیرون آمدم. باید ببیند و عبور کند والا همینجا میماند. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۳۵، صفحه ۱۲، برداشت آزاد [اینجا] تقاضای سید جمالالدین گلپایگانی عرفان سید جمالالدین گلپایگانی مکاشفه علامه طباطبایی عبور از سیم خاردار
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۵ ق.ظ توسط اشرفی
در عالم عرفان و سیر و سلوک، سالک باید فقط برای خدا کند. اگر خواب خوب دید، دید؛ اگر ندید نباید دنبالش برود. اگر مکاشفه پیدا کرد، کرد؛ اگر نکرد نباید دنبالش برود. اگر با ارواح مجردۀ خوب برخورد کرد، کرد؛ اگر نکرد نباید دنبالش برود. اگر عالم انوار خوب را مشاهده کرد، کرد؛ اگر نکرد نباید دنبالش برود. اینها زمانی ارزش دارند که انسان آن را در ذهن خود دنبال نکند بلکه خدا ناگهان برایش فراهم کند. نه پیدا شدن چیزی علامت قرب است نه پیدا نشدن آن علامت بُعد است. سالک فقط باید به مسیر ادامه بدهد. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۲۲، صفحه ۸، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۴:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
آقا میرزا ابراهیم ساکن کاظمین بود. خدمت مرحوم قاضی رسید تا دستور بگیرد. مرحوم قاضی پیاده از کنار شط مسجد کوفه به مسجد سهله میرفت. این مرد عرب خودش هم کارکرده و راهرفته بود. مرحوم قاضی پرسید شغل شما چیست؟ گفت: من شغلی ندارم. پرسید چرا؟ گفت: من هرچه بخواهم همان لحظه برایم فراهم میشود. مثلا تماشا کنید؛ الان ماهی از آب بیرون میافتد. همان لحظه ماهی از شط بیرون افتاد! مرحوم قاضی چیزی نفرمود. در بین راه دستوراتی به او داد تا به مسجد سهله رسیدند. حالا دیگر برای میرزا ابراهیم ماهی فراهم نمیشد. چون مرحوم قاضی در همان زمان این مقامات را از دستش گرفت تا او در صراط توحید بیاید و بندگی کند. ماهی خواستن هم شد کار؟! پس چرا امیرالمؤمنین بیل به دست میگرفت و در نخلستان کار میکرد؟ نمیتوانست با یک اراده ماهی بگیرد؟ من آقامیرزا ابراهیم عرب را ندیدم اما همان زمان که در نجف بودم ایشان در کاظمین بر اثر برقگرفتگی چراغانی یکی از اعیاد از دنیا رفت. میرزا به توحید رسیده بود. آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۶، صفحه ۱۷، برداشت آزاد [اینجا] بنده را با اختیار چه کار؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۳:۲۸ ق.ظ توسط اشرفی
سالک باید در سیر و سلوک همت بلند داشته باشد. یعنی فقط برای خدا کار کند و به دونِ خدا قانع نشود. نگوید این کار را میکنم تا مثلا خواب خوب ببینم یا مکاشفه پیدا کنم و در بیداری از بعضی معانی اطلاع پیدا کنم یا حالی پیدا کنم که ذهن مردم را بخوانم یا کیمیا پیدا کنم یا با یک اراده مریضی را شفا بدهم یا در کائنات تصرف کنم و با یک اراده کوهی را خراب کنم یا قطاری را متوقف کنم و امثال اینها! فرض کنیم انسان زحمتی کشید و زبان مرغان را دانست این چه کمالی برای نفس انسان است؟ کمال نیست. این مانند سایر علوم است که به درد دنیای انسان میخورد. بعضی از آن طرف دنیا خبر میدهند حالا یا با دستگاه یا با نفس؛ اینها مربوط به دنیاست تا دم مرگ؛ اما بعد از مرگ چه؟ قرب به خدا چه میشود؟ آیین رستگاری، علامه حسینی تهرانی، جلسه دوم، دقیقه ۲، صفحه ۱، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۲:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی