نکات

انتقاد نادرشاه به تاکتیک جنگی پیامبر

به اعتقاد مؤمنان، پیغمبر ممکن است در غیر وحی خطا کند. هیچ اشکالی هم ندارد. نادرشاه افشار به تاکتیک‌های جنگی پیامبر ایراد می‌گرفت. می‌گفت پیامبر خیلی فرد جنگجو و جنگ‌شناسی نبود. [اینجا]
حکومت شورایی
خطاب مرحوم ادیب به مرحوم تفتازانی
روایت گرده‌افشانی درختان خرما
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۰ فروردین ۱۴۰۲ ساعت ۳:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

کتاب خوب را ده بار بخوانید

لازم نیست ده جلد کتاب بخوانید؛ یک کتاب خوب را ده بار بخوانید. کم کم اثرش ظاهر می‌شود. [اینجا]
عالمان تعقّل می‌کنند
ابن خلدون به دنبال صحت مضمون
به خیلی استاد دیده‌ها هیچ اعتقاد ندارم
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی  

آیا عقل و اخلاق بر دین مقدم است؟

اخلاق من جمیع جهات بر دیانت مقدم است! و حتی ما به حکم اخلاق امر خدا را اطاعت می‌کنیم. چون هم امر او اخلاقی است و هم اطاعت نکردن از او غیراخلاقی است. لذا نگویید اگر دین نبود اخلاق کجا می‌رفت. اخلاق هیچ‌جا نمی‌رفت. اخلاق از دین نیامده است. البته اگر کسی معتقد باشد که اخلاق از دل تئوری تکامل بیرون می‌آید، پایش لنگ است. آن یک حرف دیگری است. اما نفس اینکه کسی به خدا معتقد نباشد به خودی خود بی اخلاقی نیست. بلکه می‌تواند آزادگی باشد. مبنای اخلاق عقلانیت است و عقل هم در همۀ آدمیان اعم از باخدا و بی‌خدا وجود دارد. [اینجا]
عقل و کمال عقل
عقل و اخلاق غیردینی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی  

عقل و اخلاق غیردینی

وقتی می‌گوییم دین باید اخلاقی باشد، معنایش این است که باید به عقلا توجه کند. اینچنین نیست که پایش را بیرون بکشد و بگوید من با مردم و عُقلا کاریی ندارم. اصلا و ابداً اینچنین نیست. چون عقل را خداوند به آدمیان داده؛ پس احکام این عقل محترم است. و مخصوصا وقتی اغلب و اکثر عقلا بر رأیی اتفاق کردند باید مورد پذیرش دینداران هم قرار بگیرد. عقلا فقط دینداران نیستند؛ چون مدح و ذم عقلایی، بیرون از دین هم قرار دارد. لذا اخلاق بیرون از دین هم قرار دارد. [اینجا]
عقل و کمال عقل
سلوک اخلاقی
افول اخلاق سروش
حکم شراب در اخلاق
+نوشته شده در دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۸:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

عبادت خود را پیدا کنید

عبادت باید موجب کمال آدمی شود و کمال آدمی بستگی دارد به این که وجود او متوجه کدام عبادت است. کسی که اهل عقل و تفکّر است، عبادت او هم از جنس تفکّر است. کسی که برای کار دیگری آفریده شده است عبادت او هم همان است. مرحوم میرزا جواد آقای ملکی در کتاب "المراقبات" می‌گوید: وقتی نیمه‌شب برای تهجد و نماز شب برمی‌خیزید، اگر مسئله‌ای دارید که به او فکر کنید آن را بر نماز مقدّم بدارید. بنابراین کسانی که چندان ارتفاعی از جسمانیّت نگرفته‌اند، عبادتشان جسمانی است. یعنی رکوع و سجود و ذکر و زیارت...؛ البته این عبادت می‌تواند با امور بالاتری هم همراه شود و گاهی هم همراه نمی‌شود که تکلیف فوق طاقت نمی‌توان کرد. [اینجا]
زهد عارف از نظر بوعلی سینا
روزه عامل تفکّر است
در عبادت مدارا کنید
ثبات عمل
+نوشته شده در جمعه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی  

قطره دریا نشود تا که به دریا نرسد

آدمی باید اهل فنا باشد. آماده نیست شدن باشد. آماده مردن باشد. در مناقب العارفین است که مولوی به فرزند خود گفت: اگر کسی از تو پرسید مسلک پدرت چیست، بگو: مردن؛ البته این مردن به معنای مرگ فیزیکی نیست بلکه به معنای رسیدن به مقام فناست. یعنی قطره‌ای که به دریا می‌رسد از قطره بودنش چیزی باقی نمی‌ماند اما به دریا می‌پیوندد و دریا می‌شود.
سروش، پراکنده، برداشت آزاد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی  

بنازم به بزم محبت که آنجا

گدایی به شاهی مقابل نشیند
انسان خدا نیست. ما نباید ادعای خدایی کنیم. همه هم‌قدّیم؛ کسی به کسی نمی‌تواند اُلوهیّت بفروشد. تعریف رابطۀ انسان با خدا برای آن است که رابطه انسان با انسان را بسازد. یعنی آدمیان بندگان خدا باشند و با هم رابطۀ بنده با بنده داشته باشند.
سروش، پراکنده، برداشت آزاد
صحابی گوش غلامک بمالید
ابوذر صورت بر زمین گذاشت
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۰ ساعت ۲:۲۶ ق.ظ توسط اشرفی  

خدای هنرمند

ما همیشه خداوند را خالق در نظر گرفته‌ایم. اگر او را هنرمند هم بدانیم و این جهان را فقط مخلوق خدا ندانیم بلکه اثر هنری خداوند بدانیم، این تصاویر و تعابیر ما را به او نزدیک‌تر می‌کند. [اینجا]
فخر رازی علم را لیتی کند
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۷:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی  

قرآن نصر حامد ابوزید

با علاقه‌ای که سروش به نصر حامد ابوزید دارد، احتمالا نظریۀ او در بارۀ قرآن، برگرفته از نطریۀ ایشان است.
آیا قرآن کلام‌ پیامبر است؟
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۸:۳۰ ق.ظ توسط اشرفی  

تابوت خالی دکتر علی شریعتی

من به خوبی به یاد دارم در سال ۱۳۵۶ که ما در لندن بودیم، خرداد همان سال مرحوم دکتر شریعتی به انگلستان آمد و ناگهان خبر مرگ او به ما رسید که من آنجا رفتم و بازگشتیم و مراسم با شکوهی برای مرحوم شریعتی در لندن برگزار شد هم به صورت مراسم ترحیم و هم تشییع جنازه خیابانی و البته جنازه در تابوت نبود برای اینکه می‌ترسیدند مبادا مأموران رژیم او را بدزدند. جنازه را به جای دیگری برده بودند و از همانجا هم به سوریه منتقل کردند اما یک کافین، یک تابوت خالی بود که در خیابان می‌رفت و مردم هم دنبال آن می‌رفتند.
سروش، نقش والدین در انتقال مفاهیم مذهبی به فرزندان‬، دقیقه ۰۳، برداشت آزاد [اینجا]
هلی‌کوپتر آیت الله خامنه‌ای
+نوشته شده در شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی  

سروش از تلویزیون

+نوشته شده در دوشنبه ۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۹:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی  

هم رجال و نحن رجال

به غزالی گفتند دیگران خلاف را گفته‌اند. غزالی گفت: اگر سخن خدا و رسول است، قبول می‌کنم اما اگر نظر خودشان را می‌گویند من هم نظر خودم را می‌گویم. هم رجال و نحن رجال [اینجا]
ما نیز هم بد نیستیم
شیخ طوسی و ابن ادریس حلّی
+نوشته شده در شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی  

هر چیزی زکاتی دارد

علم زکات دارد، جمال زکات دارد، مقام زکات دارد. آدمی باید بخشی از دارایی خود را به دیگران ببخشد. [سروش]
ده زکات روی خوب ای خوب‌ رو/شرح جان شرحه شرحه بازگو
کز کرشمۀ غمزه‌ای غمّازه‌ای/بر دلم بنهاده داغ تازه‌ای
من حلالش کردم ار خونم بریخت/من همی‌ گفتم حلال، او گریخت [مولوی]
تقیّه کنید
بگذارید بزند تا دلش خنک شود
زکات بهترین عبادت است
زکات شبلی
نیاز مردم نعمت است
+نوشته شده در جمعه ۲۲ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۵۷ ق.ظ توسط اشرفی  

نه همین آدمیان سجدۀ تسلیم تو کردند

همه دریا و درختان و سماوات و صحاری [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۶:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی  

اگر شاهنامه نبود فردوسی هم نبود

اِشکِوَری در پایان سخنانش گفت: اگر من توفیقی داشتم، بیش از همه مدیون همسرم هستم. شریعتی درباره دیالکتیکِ اندیشه و فکر، مثل جالبی دارد؛ می‌گوید: درست است که فردوسی شاهنامه را خلق کرد؛ ولی اگر شاهنامه نبود فردوسی هم نبود. اگر ایشان [همسر] نبود شاید من هم نبودم. [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۱۵ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی  

هدف خدا از خلقت عالم

متکلمان و فیلسوفان می‌گویند: افعال الله معلّل به اغراض نیست؛ یعنی هیچ غرضی باعث نمی‌شود که خداوند کاری انجام دهد.
شما که می‌آیید اینجا، غرضتان این بوده که به یک سخنرانی گوش دهید. آن غرض در شما نقش علّیّت دارد. اما هیچ‌چیزی نمی‌تواند در خداوند تأثیر بگذارد و نسبت به او نقش علّیّت بازی کند بنابراین خداوند هیچ غرضی در رفتار خودش ندارد.
گنجِ مخفی بُد ز پُری چاک کرد/ خاک را تابان‌تر از افلاک کرد [اینجا]
من: افعال الله معلّل به اغراضی مثل اغراض ما نیست.
علت رمزگویی عرفا
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت
رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا
نظریه علی(ع) و فرضیه پاسکال
کنش و واکنش
+نوشته شده در دوشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۳۲ ب.ظ توسط اشرفی  

دعای توسل سروش

دوستان عزیز! من که به شما گفتم؛ اصلا شما به ضروریات اسلام بچسبید. آخر این‌ها چیست؟ مگر زمان پیغمبر دعای توسل بوده؟ این چیزها به فرضی هم که باشد، امور شخصی است. ما نباید ترویج کنیم و بر سر آن دعوا کنیم. الان اگر من بگویم قبول دارم یا ندارم، دوباره دعوای تازه‌ای ساز می‌شود. مگر ما مریضیم که این‌همه مشکل داریم حالا یک مشکل جدید درست کنیم؟
بِیْسیک‌های اسلام که این‌ها نیست؛ این‌ها عرضیّات است. دلتان خواست عمل کنید، نخواست نکنید. والله چیزهای مهم‌تری وجود دارد. اگر می‌خواهید بیل بزنید چرا رفتید در بیابان؟ بیایید باغچه را بیل بزنید. [اینجا]
اهمیّت دعاهای مأثوره
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

کم نخواهد شد بگو دریاست این

خداوند به هر کسی قل نمی‌گفت به کسی می‌گفت که می‌توانست بگوید و تمام نشود.
امر قل زین آمدش کی راستین
کم نخواهد شد بگو دریاست این
بعضی از آدمیان که زبان خداوند هستند، باید بگویند اما آنان که زبان نیستند باید بشوند.
انصتوا را گوش کن خاموش باش
چون زبان حق نگشتی گوش باش [اینجا]
انصتوا را گوش کن خاموش باش
+نوشته شده در یکشنبه ۱۰ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی  

مرجع ضمیر در شعر حافظ

سُلِیمِی منذُ حلّت بالعراق/ اُلاقی مِن نواها ما الاقی [اینجا]
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم/ که حمله بر من درویش یک قبا آورد [اینجا]
سروش، عشق به زن، دقیقه ۲۶، برداشت آزاد [اینجا]
مطالعه شود [اینجا]
گاهی از کوچه معشوقۀ خود می‌گذرم [شهریار]
و از سر رشک نام او نام رخ قمر برم
+نوشته شده در شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۳:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

نقش قناعت در فکر و ذکر

الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ
وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... (آل عمران ۱۹۱)
همیشه به یاد خدا هستند؛ ایستاده و نشسته و خوابیده!
می‌گویند: قناعت، یعنی شما چنان وقت و کارتان را سبک کنید که به فکر و ذکرتان برسید.
سعدی گفت: خور و خواب تنها طریق دد است، برین بودن آیین نابخرد است [اینجا]
نیازهای مصنوعی
فکر و ذکر
آیا مغز و زبانم کار خواهد کرد؟
فرق انسان و حیوان در بیان روسو
ای برادر تو همان اندیشه‌ای
جسم و روح در کلام امام صادق
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۴۰ ب.ظ توسط اشرفی  

خدای هیوستون اسمیت

من خداشناسی را به ادیان نمی‌چسبانم. بنده هیچوقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه نه! شما یا هرکسی می‌تواند خداشناس باشد بدون این که لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. می‌تواند اندیشه‌های مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از این‌ها فراوان است. آقای هیوستون اسمیت که از دین شناسان خیلی مشهور دوران ماست، ایشان آدمی است که هم مسلمان است هم مسیحی، هم یهودی. نه مسلمان است، نه مسیحی، نه یهودی! درشهرهای مختلف که می‌رود، دو رکعت نماز در مسجد می‌خواند... بالاخره می‌چرخد و یک معنویت مشترکی را از همۀ ادیان اخذ کرده و با یک خدایی که همۀ این ادیان را فرستادند خیلی هم خوش است. الان نود و چند سال هم عمر دارد و ماشاءلله خیلی هم خوب است. بنابراین معلوم است که به هر حال از نظر آرامش روحی و وجدانی هم در وضعیت بسیار عالی وشادابی به‌سر می‌برد. تمامی این آپشن‌ها در مقابلتان هست. آن چیزی که برای ما مهم است حقیقت است. ما وقتی یک حقیقت را کشف کردیم اخلاقا موظّفیم که به آن گردن بگذاریم. [اینجا]
کارگر مسیحی در منزل مولوی
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی  

دین سکولار

سکولاریسم دینی در جامعۀ مبدَّل است. یعنی همان مفاهیم دینی را دارد اما خدا را از داخلش بیرون کشیده است. این‌که می‌گوید ما مکرّمیم، این یک مفهوم دینی است؛ ما بیرون از ادیان و بدون خدا کرامت نداریم، حرف من این است. آدمی پاره‌ای از خاک است مگر این‌که خودش جلوی خودش بلند شود و تعارف کند و بگوید بنده خیلی مهمّم. ببینید؛ یک چیزهایی هست که الان در جهان سکولار پیدا شده که این در واقع همان چیزهای مذهبی است فقط خدا را کنار کشیدند و نتایجش را نگه داشتند؛ اما بدون آن پایه، این نتایج هم نمی‌ماند؛ و چون همه خوششان می‌آید، همینطور مانده است. چه کسی بدش می‌آید از این‌که بگوید ما محترمیم، ما باارزشیم، ما مکرّمیم؟ همه دوست دارند. ولی این از کجا آمده؟ این یا بر خودخواهی آدمی مبتنی می‌شود یا بر قراردادش؛ که هیچ‌کدام از این‌ها پایه‌های درستی نیست. می‌ماند اینکه آدم ذاتا مکرّم باشد و این ممکن نیست مگر به یک ذات مکرّمی وصل باشد. در غیراین‌صورت فرقی با پاره‌های دیگر طبیعت ندارد. فقط این یک‌ذرّه جان دارد و مثل یک کامپیوتر خیلی پیچیده‌تر است. در بیولوژی هم به ما می‌گویند ما کامپیوتریم فقط می‌توانیم کار پیچیده‌تری انجام دهیم و بقیه ساده‌تر هستند. ولی با همۀ این احوال من خداشناسی را به ادیان نمی‌چسبانم. بنده هیچ‌وقت نگفتم که آدم برای اینکه خداشناس بشود یا باید مسلمان باشد، یا مسیحی باشد، یهودی باشد، یا بودایی که البته بودیسم خدا ندارد. نه، نه؛ شما یا هرکسی می‌تواند خداشناس باشد بدون این‌که لزوما به دینی از ادیان پابند باشد. می‌تواند اندیشه‌های مختلف را از ادیان مختلف بگیرد. از این‌ها فراوان است. [اینجا]
تأثیر دولت سکولار بر کلیسا
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

انسان عالم کبیر است

کسی که می‌گوید ما در این جهان هیچیم، هیچ بودن که به سایز و ابعاد نیست. بله یونیوِرس (گیتی Universe) خیلی بزرگ است. هر روز هم بیشتر کشف می‌شود. کهکشان‌ها عظیم است و ما در مقابل آن‌ها یک خشخاش هم نیستیم. اما به دلیل اینکه پاره‌ای و جرقه‌ای از خداییم، موجودات خیلی بزرگی هستیم. اصلا بزرگتر از ما وجود ندارد. تمام این کهکشان‌ها عالم صغیر است و ما عالم کبیریم. نمی‌گویم ما بهترینیم؛ ممکن است بدترین بشویم. منظور من این است که ما عالم کبیریم و این عالم صغیر در دل ما می‌گنجد. انسان می‌تواند موجودی بشود که واقعا یک نگاهش به تمام این جهان بیرزد. آن هم به دلیل کرامتی که از اتصال با خداوند دارد. [اینجا]
ما هیچ‌بها‌بنده کم از هیچ نیرزیم
تعریف از خود
صد هزاران مار و کُه حیران اوست
جبر و اختیار اقبال لاهوری
شنیدستم که هر کوکب جهانیست
آیات آفاق و انفس در کنار یکدیگر است
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۹:۱۸ ق.ظ توسط اشرفی  

دینداری احساسی

خیلی‌ها فکر می‌کنند دینداری و خداشناسی یک امر احساسی است که می‌گویند من حس می‌کنم! سخن ما در مسائل معرفتی باید چنان باشد که به لحاظ پابلیک Public قابل دفاع باشد یعنی دلیل داشته باشیم نه اینکه بگوییم احساس شخصی من است. لذا شما هر درکی و هر رویکردی به خدا دارید بسیار عالی؛ از آنِ خودتان؛ اما وقتی که بحث به جهات معرفتی و فکری می‌کشد باید مبتنی بر دلیل و حکمت باشد. [اینجا]
حس ظاهری و باطنی
جهان بر سماع است مستی و شور
چه نیازی به علم دین داریم؟
راه برون رفت از حیرت
+نوشته شده در جمعه ۸ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۳۱ ق.ظ توسط اشرفی  

وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم

اصلا عارفان گاهی نام خدا را نمی‌آورند؛ نام دیگری را می آوردند؛ برای اینکه غیرت می‌ورزند. نام خداوند سکّه‌ای نیست که همه جا خرج بشود، نباید دست‌مالی بشود.
بر هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام
و از سر رشک نام او نام رخ قمر برم
اشعاری از مجنون به عربی باقی مانده است یکی از آن ها این است:
و ایّاک و اسم العامریة إنّنی
أخاف علیها من فم المتکلّم
اسم لیلا را نبر! می‌ترسم این لب و دندان تو به او لطمه بزند.
سروش، شرح مثنوی، دفتر نخست، جلسه اول، دقیقه ۵۶، برداشت آزاد [اینجا]
غیرت الهی
من غلام قمرم
چرا مثنوی با نام خدا شروع نمی‌شود؟
آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۴:۲ ب.ظ توسط اشرفی  

امتحان الهی با کرونا

سلام عرض می‌کنم محضر عزیزان، عید نوروز ۱۳۹۹ را تبریک عرض می‌کنم، برای همگان آرزومند شادکامی و نیکبختی هستم امیدوارم که این بلایی که بر سر آدمیان نازل شده است، اولا زودتر بگذرد ثانیا جان آن‌هایی که خسته شده است و ملال گرفته است و مصیبت زده است، آسودگی حاصل کند، یاد سخن خداوند بیفتند که:
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
این حوادث، امتحانات الهی‌اند ما امتحان می‌شویم؛ یعنی نوعِ واکنشی که به این حوادث نشان می‌دهیم، نشان می‌دهد که ما کجا ایستاده‌ایم و نقصان ما کجاست و چگونه در رفع آن‌ها باید بکوشیم. یکی از مهم‌ترین صحنه‌های امتحان، همان است است که ما چگونه به دیگران رسیدگی می‌کنیم؟ چگونه به یاد دیگرانیم تا به یاد خویشتن؟ این امتحان بزرگی است که همۀ ما اکنون در معرض آن قرار داریم.
عبدالکریم سروش، پیام نوروزی سال ۱۳۹۹، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در چهارشنبه ۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۵۸ ب.ظ توسط اشرفی  

خسروان بودیم و در خسران شدیم

+نوشته شده در سه شنبه ۵ آذر ۱۳۹۸ ساعت ۸:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی  

هر کس از پندار خود مسرور به

تفرقه‌ها بیش از این‌که بر سر حقیقت باشد، جنگی بر سر افسانه‌هاست. یعنی دور شدن از حقیقت، تفرقه را پدید می‌آورد وگرنه آن‌ها که طالب حقیقت هستند، بهره‌ای از هدایت خواهند یافت و هدایت الهی همین‌طور پاره‌پاره به مردم می‌رسد. حقیقت محض و مطلق و کامل در چنگ هیچ گروهی نیست؛ گرچه همه‌ی ما بپنداریم که حق محضیم و از این پندار مسرور باشیم.
به تعبیر مولوی:
هین درکش عنان مستور به/هر کس از پندار خود مسرور به
کل حزب بما لدیهم فرحون
مگس پنداشت کان قصّاب دمساز
عاشق خویشید و صنعت‌کرد خویش
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۳:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

پس شدند اشکسته‌اش آن عاقلان

پس شدند اشکسته‌اش آن عاقلان/لیک کو خود آن شکست عاشقان
عاقلان اشکسته‌اش از اضطرار/عاشقان اشکسته با صد اختیار
عاقلانش بندگان بندی‌اند/عاشقانش شکری و قندی‌اند
إئتیا کرها مهار عاقلان/إئتیا طوعا بهار بی‌دلان
تو اگر خودت به اختیار نمیری، روزی به جبر خواهی مرد. اگه خودت چشمانت را باز نکنی، روزی چشمانت را باز خواهند کرد. اما فرق است بین مرگ اختیاری و مرگ جبری و طبیعی، فرق است بین راهی که آدمی به اختیار می‌رود تا راهی که به اجبار می‌رود و او را کشان کشان می‌‌برند. بالاخره خداوند این کار را خواهد کرد. برای همه رقم خورده است که اهل سعادت باشند، شکی نیست و خداوند دشمنی با بندگان خود ندارد اما عده‌ای عاشقانه در مقابل او می‌شکنند، عده‌ای عاقلانه در مقابل او می‌شکنند، عده‌ای هم سرکشانه می‌شکنند. برای شکستن سرکشان، چکش لازم است. جهنم یعنی همین! برای شکستن عاقلان، بی‌نهایت بودن خداوند و برای شکستن عاشقان، محبوب و دلربا بودن خداوند.
هر که نه گویای تو خاموش به
طوعا و كرها
معبد مرد کریم اکرمته
یزید به جهنم نمی‌رود
+نوشته شده در دوشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۵ ق.ظ توسط اشرفی  

عدم تحریف قرآن

قرآن متضمن اختلافات قرائات بوده و هست و این امر عجیب و بعید نیست. زیرا وقتی از روی نسخه‌های خطی استنساخ می‌شود، تفاوت‌های مختصری پدید می‌آید. بر حسب اینکه کلمات چگونه خوانده شوند، معانی و تفاسیر مختلف هم از آن‌ها برداشت شده است. حتی کسانی هم که گفته‌اند قرآن تحریف شده است، هیچ‌گاه نگفته‌اند که چیزی بر آن افزوده شده بلکه گفته‌اند چیزی از آن کم شده است. لذا خوشبختانه ما می‌توانیم با اطمینان کافی ادعا کنیم که قرآن عین کلماتی است که از لبان پیامبر بیرون آمده و تفسیر آن با ما نهاده شده است. و کاری که باید انجام دهیم فراتر رفتن از این اختلافات فرقه‌ای است و در حقیقت ما باید خود را از طریق این کتاب به پیامبر و به ذهن و حال او نزدیک کنیم.
انگیزه نوشتن کتاب فصل الخطاب
+نوشته شده در جمعه ۱ شهریور ۱۳۹۸ ساعت ۹:۲۷ ب.ظ توسط اشرفی  

بیست و سه سال

چند نفر از فرزندان مرحوم آقاشیخ بزرگ، صاحب کتاب الذریعه مارکسیسم شدند که یکی از فرزندان او علی نقی منزوی بود. علی نقی مدتها در لبنان به سر می‌برد و بعد از انقلاب هم به ایران آمد. شاید بیش از یک بار هم به دیدن من آمد. من از او پرسیدم این کتاب بیست و سه سال قصّه‌اش چیست؟ من در این کتاب قلم علی دشتی را می‌بینم. گفت: بله! علی دشتی نوشت اما من یادداشت هایم را به او دادم. علی نقی گفت من ماتریالیست تاریخی‌ام. گفت من ماتریالیست تاریخی رو قبول دارم. یعنی همان مشرب مارکسیست را که همه‌ی حوادث تاریخی را بر مبنای ماتریالیسم اقتصاد توجیه می‌کند. باری! آقای طباطبایی دلیری کرد و پاسخی به کتاب بیست و سه سال نوشت. بیست و سه سال، کتابی است که با استشهادات و استنادات تاریخی و قرآنی، نبوّتِ پیامبر را زیر سؤال می‌برد. قرآن را زیر سوال می‌برد. به هر حال علی دشتی قبلا آخوند بود و اطلاعات حوزوی و علمی و فقهی و این چیزها هم داشت. من در سفری که از انگلستان به ایران داشتم، مرحوم آقای مطهری را دیدم. ایشان خیلی نگران بود که این کتاب به دست عامه رسیده و منتشر شده است. اینها را کار ساواک می‌دانستند و گفتند که نسخه‌ای از این کتاب را هم به مرحوم علامه طباطبایی داده‌اند؛ اما تا انقلاب، جوابی در رد آن، از مرحوم مطهری یا دیگران نوشته نشد تا اینکه آقای طباطبایی نوشتند.
آقابزرگ تهرانی و فرزندان
+نوشته شده در پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۹:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی  

طالب هر چیز ای یار رشید

جز همان چیزی که می‌جوید ندید [مولوی]
طرفه کوری دوربین تیزچشم
+نوشته شده در شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی  

خواجه چون بیلی به دست بنده داد

بی سخن معلوم شد او را مراد
کمال آدمی، به معنای پر کردن ظرفیت‌های وجود آدمی‌ست. ما یک ظرفیت‌هایی داریم که می‌توانیم اینها را پر کنیم. اگر پر نکنیم وجود ما گویی که به غایت خودش نرسیده است. اگر بخواهیم تعبیرات فلسفی بکار ببریم، غایت وجود آدمی به کمال رسیدن است و این به کمال رسیدن، یعنی پر کردن ظرفیت خود. وقتی که شما به کمال رسیدید احساس راحتی و لذت می‌کنید و این همان سعادت شماست. خداوند ابزاری هم مانند چشم و عقل و گوش و هوش در اختیار ما قرار داده است که از آن برای رسیدن به کمال بهره ببریم. به قول مولوی: خواجه چون بیلی به دست بنده داد/بی سخن معلوم شد او را مراد
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا
+نوشته شده در شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۹:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی  

چگونه زندگی کنیم؟

همه جور می‌شود زندگی کرد. بی‌اخلاق می‌شود زندگی کرد، ناقص الاخلاق می‌شود زندگی کرد، کامل الاخلاق می‌شود زندگی کرد، عامیانه می‌شود زندگی کرد، عالمانه می‌شود زندگی کرد، می‌شود یک زندگی‌ای کرد که اصلا بویی از هنر نبرده باشد، زندگی‌ست بالاخره؛ آدم روزش را شب می‌کند؛ اما بهترین آن این است که شما یک مقدسی به نام خداوند را هم بشناسید که جان این عالم است؛ اگر نباشد عالم حیات ندارد؛ آنگاه در نسبت با او رفتار خود را تعریف و تنظیم کنید.
دلال پولدار
ملاک لذت جستن
+نوشته شده در شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۷:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی  

معشوق تو کیست؟

همۀ ما عاشقیم امّا متوجّه نیستیم. ببینید روز و شب شما به عشق چه چیزی می‌گذرد؟ ممکن است حتّی اسمش را هم ندانید، امّا داریم خود را در راه چیزی فدا می‌کنیم. ما داریم کاسته می‌شویم و برای خاطر چیز یا چیزهایی رفته رفته از بین می‌رویم. آن‌ها همان معشوق‌های ما هستند. این‌که عاشق آزاد است، یعنی از هرچه غیر از معشوق آزاد است. [سروش]
ایده آل تایپ
توتم سعید نفیسی
اسماعیل تو کیست؟
+نوشته شده در جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۹:۴ ق.ظ توسط اشرفی  

گر مراقب باشی و هوشیار تو

هر زمان بینی جزای کار تو
اگر تو مراقب باشی، رستاخیز و بهشت و جهنّم خودت را در درون خودت می‌بینی. هر لحظه احساس می‌کنی که این کار بدی که انجام داده‌ای در تو کدورتی ایجاد کرد، کار خوبی که کرده‌ای در تو شکوفایی ایجاد کرد.
المراقبات
راه برون رفت از حیرت
+نوشته شده در سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱:۱۰ ق.ظ توسط اشرفی  

تمجید از پوران رضوی شریعتی

یاد کردن از مرحوم خانم پوران شریعت رضوی، همسر دکتر علی شریعتی، یاد کردن از یک خانواده‌ای است که در انقلاب و در فضای روشنفکری دینی و غیر دینی ایران، سهم بسیاری داشتند و جایز است بلکه واجب است که از آنها یادی برود. همیشه در پشت مردان موفّق زنانی بوده‌اند که بار آنها را به دوش می‌کشیدند. همسر دکتر شریعتی هم همینطور بود. حتّی تحصیلات رسمی او از شوهرش بهتر بود. دکتری ادبیات از دانشگاه سوربن داشت و اگر مجالی می‌یافت احتمالا امروز نام او در عِداد نویسندگان می‌آمد اما فداکاری کرد. چهار فرزند داشت، دربه‌دری کشید، همراه همسرش در فرانسه بود که در آنجا هم شریعتی چنانکه خودش هم اعتراف می‌کرد نه شوهر خوبی بود نه پدر خوبی! به بچه ها نمی‌رسید، به خانه‌ نمی‌رسید، یک آدم آوارۀ سرگردان شاعرمسلک اگزیستانسیالیسم بود. مسلماً اگر چنین همسری نبود مجموعه آثار شریعتی به سی و چند جلد نمی‌رسید. البته شوهر او هم متاسفانه زندگی شیرینی نداشت. تا وقتی که خارج از کشور بود که با مبارزان الجزایری همراه بود. به ایران آمد دست و پنجه با حکومت نرم می‌کرد. حسینیه ارشاد را زنده و بیدار نگه داشت به زندان انفرادی ۱۸ ماهه رفت و شکنجه‌ شد. بعد هم که از زندان بیرون آمد و به خارج کشور آمد، به فاصلۀ اندکی از دنیا رفت و آوار زندگی بر سر این زن ریخت. تا اینکه بچه‌ها کم‌کم بزرگ‌تر شدند و بالاخره هر کدام به سویی رفتند. از بد روزگار فرزندان هم غیر از دختر آخر در فرانسه بودند و خانم از دیدار آن‌ها برخوردار نبود تا بالاخره روزگار به این سو چرخید. شاید هم با کوله‌باری از غم به زیر خاک رفت.
درود و رضوان خدا بر او باد.
سروش، چهلمین سال انقلاب اسلامی، دقیقه ۰۱، برداشت آزاد [اینجا]
نماز رهبر انقلاب بر پیکر همسر شهید مطهری
+نوشته شده در جمعه ۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

پخته سخن مردی ولی گفتار خامت می‌کند

اگر آدم همۀ حرف‌های خودش را بزند خام می‌شود. باید پاره‌ای از آن را برای خودش نگه دارد. به این معنا؛ نه به معنای مصلحت‎جویی. چون خودش می‌گوید: از تندی اسرارم حلاج زند دارم.
حلاج اشارت‌گو از خلق به دار آمد
از تندی اسرارم حلاج زند دارم
حلاج را مردم دار زدند چون پاره‌ای از اسرار را می‌گفت. اگر حلاج امروز بود او مرا دار می‌زد چون من از حلاج بالاتر گفتم. [اینجا]
اسم اعظم هفتاد و سه حرف دارد
+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی  

حمله به سروش

+نوشته شده در یکشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۷:۲۱ ب.ظ توسط اشرفی  

درمان خودخواهی

اگر کسی بخواهد مثنوی را خلاصه کند، خلاصه‌اش این است که انسان بتواند بیماری خودخواهی را درمان کند. این بیماری یک دارو هم بیشتر ندارد و آن این است که آدمی عاشق شود. چون عاشقی یعنی دیگرخواهی؛ و این دیگرخواهی، انسان را از خودخواهی بیرون می‌آورد. البته عشق، هم می‌تواند عشق زمینی باشد هم می‌تواند عشق آسمانی باشد. چه این سری باشد، چه آن سری؛ آخرش به عشق الهی منتهی خواهد شد.
عاشقی گر زین سر و گر زان سر است/عاقبت ما را بدان سر رهبر است
سروش، برداشت آزاد [اینجا]
آن نفسی که با خودی یار چو خار آیدت
آیا عشق زمینی مطلوب است؟
عشق مجازی
تأثیر ازدواج در اخلاق
به عشق گربه گر خود چیر باشی
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۸:۳۷ ب.ظ توسط اشرفی  

دین علم رفتن به آسمان است

گالیله می‌گوید: دین، علم به حرکت آسمان نیست؛ بلکه علمِ رفتن به آسمان است. در حقیقت می‌گوید از دین انتظار درس نجوم و کیفیت حرکت سیارات را نباید داشت بلکه باید انتظار کیفیت رفتن به سماوات را داشت. یعنی دین موجب کارهای نیکی می‌شود که ما را به رستگاری و بهشت می‌رساند.
علم بنای آخور
علم رسمی
اعتراض ملاصدرا به ابن سینا
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی  

بهر نان شخصی پی نانبا دوید

گاهی برای شما اتفاقی می‌افتد که شما به طلب چیزی می‌روید اما چیز دیگری پیدا می‌کنید. در حقیقت آن اتفاق برای این بود که شما آن چیز دیگر را پیدا کنید. شخصی به سوی نانوایی می‌دود تا نان بگیرد اما زیبایی نانوا را می‌بیند. کاروانی دلو به چاه می‌اندازد تا آب بکشد اما یوسف می‌بیند. موسی(ع) راه گم می‌کند و به سوی آتش می‌رود اما وحی می‌گیرد. یعنی در این جهان کاری از کار دیگر نشأت می‌گیرد.
بهر نان شخصی پی نانبا دوید/داد جان چون حُسن نانوا را بدید...
همچو اعرابی که آب از چه کشید/آب حیوان از رخ یوسف چشید
رفت موسی که آتش آرد او به‌دست/ آتشی دید او که از آتش برست [مولوی]
گفت معشوقم تو بودستی نه آن/لیک کار از کار خیزد در جهان [مولوی] [سروش]
گدایی با سوزن
الهی دیگران مست شرابند و من مست ساقی
آن‌ که به تور دل من خورده است
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۶:۹ ب.ظ توسط اشرفی  

مخالفت با فلسفه متافیزیکی یویانی

مخالفتی که در ادبیات عرفانی ما با عقل شده است، حقیقتا مخالفت با عقل نیست بلکه با یکی از محصولات عقل است که فلسفۀ متافیزیکی یویانی نام دارد. هیچ انسان عاقلی عقل را طرد نمی‌کند. عقل مهمترین امتیاز ما نسبت به حیوانات است. حتی عارف وقتی با ما سخن می‌گوید عقل ما را مخاطب قرار می‌دهد.
سروش، برداشت آزاد [اینجا]
فلسفه ابن رشد اندلسی
نظریه کندی در مورد فلسفه
+نوشته شده در چهارشنبه ۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی  

پاسخ سروش به تبریک تولد

عزیزان نیکخواه، هفتادوسومین سالگرد ولادت این ذرّه ناچیز را از سر بزرگواری تبریک گفته‌اند. از همگان ممنونم و دولت اقبالشان را به دعا از خدا می‌خواهم. برای همگان آرزوی ولادت دوباره دارم که منتهای آرزوی عارفان و مقصد تعلیم پیامبران است.
تبریک تولد سروش
بر او نو گشت ایام جوانی
+نوشته شده در سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۱ ب.ظ توسط اشرفی  

دیو ددزاده اگر با تو ملک‌خو بنشیند

+نوشته شده در چهارشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۵ ب.ظ توسط اشرفی  

کراهت خوردن گوشت حیوانات

از نظر من خوردن گوشت حیوانات مکروه است ولی حرام نیست. به همین مقدار هم غیراخلاقی است. رخصت خداوند بر امر مکروه تعلق گرفته؛ چون چاره‌ای نیست. مثل طلاق که مکروه است و مجاز!
تا توانی پا منه اندر فراق/ابغض الاشیاء عندی الطلاق [مولوی]
عبدالکریم سروش، برداشت آزاد [اینجا]
اثر خوردن گوشت حیوانات
+نوشته شده در جمعه ۲۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۳ ق.ظ توسط اشرفی  

راز پنهان تو با خلق گشودن نتوانم

که لبم با لب شیرین تو کرده است قراری [اینجا]
من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست
+نوشته شده در یکشنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۳:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا

وقتی حافظ می‌گوید: عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا، یکی از این شیرین دهنان خود حافظ است، یکی سعدی و دیگری هم مولوی است.
سروش، برداشت آزاد
فان اجتمعوا علی رجل
حافظ عارف به بوعلی فیلسوف
فحّاش بدزبان بى‌شرم بی‌باک
+نوشته شده در سه شنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۷ ساعت ۱:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی  

عقلانیت در شهادت امام حسین (ع)

تا یک جایی امام عاقلانه آمد، همان عقلانیتی که هر سیاستمداری باید داشته باشد. محاسبه کرد، دید یزید را نمی‌پسندد از دست تروریست‌های یزید فرار کرد به مکه رفت. آنجا نشد به کوفه رفت، آن‌هم نه بی حساب و بی پایه! نامه‌ها دادند، وعده‌ها دادند. حتی وقتی هم که دید به دام افتاده و محاصره شده و راه برگشت ندارد، پیشنهادهای صلح آمیز داد، فرمود: رهایم کنید بروم، اما وقتی این در هم بسته شد، فرمود: دیگر از اینجا به بعد نوبت عاشقی است نه ذلت! [اینجا]
عقل و کمال عقل
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

جشن مولوی در عزای امام حسین

مولوی امام حسین را خیلی دوست داشت. خوب بدیهی است که یک نفر اهل سنت، حسین را که به امامت قبول ندارد، اما به این لحاظ که فرزند پیامبر است، محترم می‌شمارد. برای امام حسین و یاران او، نه فقط در واقعه عاشورا گریه نمی‌کرد که شادی هم می‌کرد و می‌گفت این روز، روز عروسی امام حسین است، روز رهایی از زندان بوده است، برای عاشقی که از زندان رهایی پیدا کرده چرا کف نزنیم، چرا شادی نکنیم؟ چرا چهره روشن حادثه را نبینیم؟ چرا همیشه نیمه تاریک را ببینیم؟ [اینجا]
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان
جشن شهادت یا عزای شهادت؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۱۱:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی  

درمان غم

مولوی می‌گوید: غم، معلول تنگی فضاست. وقتی فضای روحی آدمی تنگ شد، روح جریان‌های سیّال نداشت، غم می‌آید. علاج آن هم این است که نزد یک آدم خوب بروید تا درمان شوید. مثل آب کثیفی که به دریا می‌ریزیم تا زلال شود.
آب بد را چیست درمان؟ باز تا جیحون شدن
خوی بد را چیست درمان؟ بازدیدن، روی یار
غم فراق
عروج آب
خطر بیشعوری
و لاتهنوا و لاتحزنوا
یا علی نام تو بردم
دریا باش تا زلال باشی
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
+نوشته شده در یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۶:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

چرا نماز می‌خوانیم؟

نماز خواندن شرکت در تجربۀ پیامبرانه است. پیغمبر که نماز می‌خواند برای این بود که در تجربۀ خود همۀ عالم را در حال تسبیح دید يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فی الْأَرْضِ بی اختیار به سجده افتاد و نماز گزارد. محال است که شما ببینید جهان در مقابل خداوند تسبیح می‌کند و به سجده نیفتید. مرغ تسبیح گوی و من خاموش؟ اشکالی ندارد اگر کسی بگوید من به امر خدا نماز میگزارم اما حقیقت این است که پیامبر پس از آن تجربه ما را امر کرد که نماز بخوانیم. او فرمود: صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِی أُصَلِّی البته فرصتی هم هست که با خدا حرف بزنیم و در باره خود تامل کنیم، عضو مجموعۀ بزرگ مسلمانان شویم و از این طریق احراز و ابراز هویت کنیم. [اینجا]
توحیدگوی او نه بنی آدمند و بس
توپ افطار و سحر
+نوشته شده در جمعه ۲۶ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۹:۳۵ ب.ظ توسط اشرفی  

زنهار ولی

زنهار ولی هزار زنهار ولی/ هرگز دل هیچکس میازار ولی
تا بتوانی دلی به دست آر ولی/سررشته همین است نگه دار ولی
سروش از شاه نعمت الله ولی [اینجا]
مهدویت شاه نعمت الله ولی
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
شاه حسین ولی
+نوشته شده در چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۹ ب.ظ توسط اشرفی  

برد عارفان

به نظر من در این دنیا فقط عارفان بردند. بقیه هم نه اینکه کاملا باخنه باشند اما به اندازۀ عارفان نبرده‌اند. تا آنجا هم که ما دیدیم کسانی که در این فضا زندگی کردند خوشِ خوش بودند از بیرون هم که نگاه کنید همینطور است از درون هم که به اینها نظر کنید همین است. به همین دلیل هم بود که اینها آماده کشیدن سختی‌های بزرگ بودند. خود مولوی می‌گوید:
زین سبب بر انبیا رنج و شکست /از همه خلق جهان افزون تر است
حالا چطور می‌شود که آدم آمادۀ کشیدن این‌همه رنج می‌شود؟ به دلیل این است که خوشی‌های درونی چنان به انسان قوت و اعتماد و یقین می‌دهد که می‌توان این ناخوشی‌ها را به راحتی تحمل کرد.
جانشان چون آن خوشی ها دیده بود/ این خوشی‌ها نزدشان بازی نمود [اینجا]
عرفان سید جمال‌الدین گلپایگانی
عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند
خود معرفت موقوف پیمانه است گویی
برد و باخت زندگی
+نوشته شده در سه شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۲:۲۴ ب.ظ توسط اشرفی  

معیار مجوز انتشارات

زمانی که آقای خاتمی وزیر ارشاد بود و من جزو مشاورین ایشان بودم، بحث این بود که چه چیزی معیار انتشار باشد؟ گفتم آن چه در ادبیات گذشته مجاز بوده شما هم مجاز بدانید. وقتی دیوان حافظ و سعدی و مثنوی دست مردم است و هر صفحه اش از عاشقی سخن می گوید، می خواهید جلوی آن را بگیرید و هنر را از ورود به این عرصه بازدارید؟
سروش، برداشت آزاد
طاقت و حسرت
+نوشته شده در دوشنبه ۲ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۶:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی  

عاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آید

ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی [حافظ]
یعنی در کارگاه هستی، در این کارخانه‌ی بزرگ، یک نقش اصلی وجود دارد که باید در این زندگی کوتاه آن را دید و آن را خواند و اگر کسی نبیند و نخواند، کور و بی نصیب از این عالم رفته است. زندگی کرده است، اما یک زندگی تهی و بی حاصل و با دست خالی هم این جهان را ترک گفته است. حقیقتاً این چه چیزی است که شاعران ما این‌همه در مورد آن سخن می‌گویند؟ گیرم که پاره‌ای از آنها حرفهای دیگران را تقلیداً سخن گفته باشند که چنین هم هست یعنی به گونه‌ای که خودشان تجربه‌ای داشته باشند از نوشته‌ی دیگران رونویسی کرده‌اند حرفی را که دیگران گفته‌اند اینها تقلیداً و مقلدانه تکرار کرده‌اند ولی بالاخره هر مجازی به حقیقتی می‌پیوندد و هر تقلیدی ریشه از تحقیقی می‌گیرد و هر اقتباسی به یک سرچشمه‌ی اصیل و با اصالتی متکی و مبتنی است. یعنی جایی کسی چیزی از این عالم بویی برده است و پس از آن این رایحه توسط او منتشر شده است و دیگران را هم مست کرده است. خواه مقلد باشند، خواه محقق!
سروش، سلوک عشق مدارانه، صفحه ۳، برداشت آزاد
برگ عیشی به گور خویش فرست
قنوت میرزا جواد آقای ملکی تبریزی
مرحوم آخوند خراسانی کفایه نوشت
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱:۰ ب.ظ توسط اشرفی  

انسان حیوان عاشق است

اگر در نظر ارسطو انسان حیوان ناطق است، نزد عارفان ما انسان حیوان عاشق است. حیوانی که می تواند عشق بورزد. اگر بالقوه یا بالفعل این خصلت، این قابلیت و این قدرت در آدمی نباشد، آدمیّت او محل تردید است.
تو خود چه آدمیی کز عشق بی‌خبری؟
آدمی باید بتواند هم محب باشد، هم محبوب؛ هم عاشق باشد، هم معشوق و هر چه کامل تر شود حاجت و قدرت او در مهر ورزیدن بیشتر می شود.
سروش، برداشت آزاد
فرق انسان و حیوان در اراده و اختیار است
عشق فرزند افلاطون
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۷:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

تو بر ارکان شریعت نزدی سقف معیشت

+نوشته شده در جمعه ۲۲ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۶:۴۵ ق.ظ توسط اشرفی  

معیار آداب و رسوم اجتماعی

زن غرب، به هیچ وجه معیار یک زن نمونه در عالم نیست. غرب، پنجاه سال پیش اینگونه نبود و من مطمئنم پنجاه سال بعد هم به این صورت نخواهد ماند. هیچ وقت در مغرب‌زمین این برهنگی وجود نداشت. هیچ وقت کلیسا و دین و مردمِ با دین و بی دین، به این نحوه از زندگی رضایت نمی‌دادند. این یک فاز گذراست اما آقایان خودشان را گرفتند و می‌گویند ما معیاریم. این خیلی بد است. هیچ قومی برای قوم دیگر معیار نیست. درست مثل این می‌ماند که ما بگوییم موسیقی غربی بهترین موسیقی است. یا زبان انگلیسی بهترین زبان است! آداب و رسوم اجتماعیِ قومی برای قوم دیگر معیار نیست اما این نخوتی که در بعضی از غربی‌ها وجود دارد خیلی تحقیر کننده و بی دلیل و بی دفاع است. [سروش]
+نوشته شده در چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۸:۴۶ ق.ظ توسط اشرفی  

برد و باخت زندگی

انواع مشکلاتی که ما داریم، معنایش این است که اگر انسان مادی باشد، باخته است. امکان ندارد آدم بتواند تحلیلی برایش پیدا کند و به کسی که نباخته، حسرت نبرد. یک تفسیر بی‌خدا از این عالم به او می‌گوید این عالم باختن در باختن است. چون دنیا را حول محور وجود خودش می‌بیند اما وقتی از سطح  بالاتری به این مسئله نگاه کنیم دنیا را مثل یک سیستم بسته‌ا‌‌ی می‌بینیم که اگر چیزی اینجا نیست جای دیگر وجود دارد. آدمیانی که با خدا زیسته‌اند اهمیّت این نکات را کمتر درک می‌کنند. کسی که مدتی بی‌خدا زندگی کرده و مردنِ خدا را در وجود خود تجربه کرده است، بهتر می‌تواند عمق این نکات را دریابد. [اینجا]
برد عارفان
+نوشته شده در شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۸:۹ ق.ظ توسط اشرفی  

نیازهای مصنوعی

غزالی از کسانی است که می‌گوید: قناعت رکن من ارکان الدین! درست هم می‌گوید. قناعت یکی از ارکان دین است. قاعت ضد طمع و زهد ضد خوشی است. بیماری کاپیتالیسم این است که اولاً بیش از حد نیاز تولید کند، ثانیاً وقتی که تولید کرد به مردم بگوید که این تولیدات را حتما بخرید و مصرف کنید تا ماشین ما از گردش نیفتد. دائم نیاز مصنوعی خلق می‌کند تا مردم بدوند. اینکه می‌گویند کاپیتالیسم غیر اخلاقی است، بله! یعنی مهم‌ترین ارزش اخلاقی که زیر پای کاپیتالیسم لگدمال شده، ارزش قناعت است. و هر کسی در زندگی خودش می‌تواند این را بفهمد که قانعانه زیست می‌کند یا آزمندی و طمع ورزی می‌کند. [اینجا]
نقش قناعت در فکر و ذکر
+نوشته شده در دوشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۸:۴۹ ب.ظ توسط اشرفی  

تواضع عقلانی

پیر گوید مر تو را ای سست حال/ آنچه فوق عقل توست آمد محال [مولوی]
به جای اینکه بگویی این امر ناممکن و نیندیشیدنی و باطل است، بگو عقل من به آن نمی‌رسد. این همان معنای تواضع عقلانی است. یکی از برکاتی که نزاع عقل و دین در مغرب زمین داشت این بود که از قرن شانردهم به بعد هر دو طرف را متواضع کرد. هم دین، هم علم! هم عقل علمی، هم عقل دینی! هم رجال علم، هم رجال دین! رفته رفته هر دو طرف یاد گرفتند که فتیلۀ این ادعاها را مقداری پایین بکشند تا اینقدر دود نزند و به جای نور تاریکی نیافریند.
ما هم اهل بخیه‌ایم
+نوشته شده در چهارشنبه ۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۹ ب.ظ توسط اشرفی  

علی(ع) ادامه محمد(ع) است

مسلمانان ایرانی که دلبستگان مکتب اهل‌بیت‌‌اند، ادامۀ مکتب پیامبر(ص) را در بهترین تجلی‌گاه خود نزد علی(ع) و فرزندان او دیدند. به قول مرحوم دکتر شریعتی، دامان علی را گرفتند تا محمد را گم نکنند نه اینکه از علی محمّد دیگری بسازند، یا کیش و فرقۀ تازه‌ای پدید آورند./سروش، برداشت آزاد
علی(ع) را گرفته ایم تا محمد(ص) را گم نکنیم
+نوشته شده در سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۷ ق.ظ توسط اشرفی  

باد تند است و چراغم ابتری

زو بگیرانم چراغ دیگری [مولوی]
وقتی متولد شدیم، خداوند دوتا چراغ به ما داده است. یکی چراغ بدن، دیگری چراغ روح؛ می‌گوید باد تند است؛ طوفان اجل می‌وزد و روزی چراغ تن را خواموش خواهد کرد. من با چراغ تن چراغ روح را روش می‌کنم تا وقتی چراغ تن خاموش شد چراغ روح روشن بماند. این فلسفه عبادت است. فلسفه روزه است. فلسفه بلاکشی‌ها و سختی‌هاست.
سروش، ماه رمضان در آینۀ هنر، دقیقه ۰۶، برداشت آزاد
خذوا من اجسادکم
با چراغ تو برافروخت دگرباره چراغی
+نوشته شده در سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی  

دیالوگ امام علی و عمرو بن عبدِوَد

مولوی دیالوگی را میان علی(ع) و عَمرِو بن عبدِوَد سامان می‌دهد. دیالوگی که به هیچ وجه در اصلِ داستان نبوده و از برساخته‌های خود مولوی است و در حقیقت حرف خودش را بر زبان علی(ع) و آن پهلوان می‌گذارد. که وقتی عَمرِو بن عبدِوَد آب دهان روی علی(ع) افکند، او موقتا از کشتن آن پهلوانِ نیرومندِ برخاک افتاده، صرف نظر کرد. عَمرِو بن عبدِوَد پرسید چرا برخاستی؟ فرمود: چون خدو انداختی، ترسیدم کشتنن تو برای تشفّی نفس باشد.
از علی آموز اخلاص عمل
تمام اسلام در مقابل تمام کفر
+نوشته شده در سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۴۳ ق.ظ توسط اشرفی  

روشنفکری دینی

روشنفکری دینی، تلاش می‌کند تا آدمیان بتوانند در جهان معاصر با جمع دیانت و مدرنیته دیندار بمانند. روشنفکری، حرکت در شکاف سنت و مدرنیته است. شما باید یک پا در سنت و پای دیگر در جهان مدرن داشته باشید تا بتوانید در این شکاف حرکت کنید.
سروش، دینداری در جهان معاصر، برداشت آزاد
روشنفکری در بیان آیت الله خامنه‌ای
اسلام و مقتضیات زمان ۱
اسلام و مقتضیات زمان ۲
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۵:۱۹ ب.ظ توسط اشرفی  

خویش فربه می‌نماییم از پی قربان عید

از نظر مولوی تنها عید، عید قربان است. می‌گوید عید قربان زمانی آغاز شد که حضرت ابراهیم بر قربانی کردن فرزند خویش همت گماشت. عیدی که کسی حاضر است عزیزترینِ خود را بیفشاند. قربانی کردن گوسفند هم نماد و سنبلی از همین گذشت و فدا کردن و ایثار است. او می‌گوید ما که می‌خواهیم در نهایت قربانی محبوب شویم، باید روح خویش را فربه‌ کنیم تا صید لاغری نباشیم. یک موجود کمال یافته، رشد یافته، مهذّب، آراسته به اوصاف حمیده و بهره‌مند از عنصرهای مقدّم انسانیت باشیم.
سروش، عید قربان، برداشت آزاد
بزرگترین عید بشریت
+نوشته شده در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۵:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی  

قافیه‌اندیشم و دلدار من

گویدم مندیش جز دیدار من
مرحوم آقای عبدالحسین زرین‌کوب می‌گوید: سبک مولوی منبری بود. همانطور که منبری‌ها با یک ایدۀ اجمالی منبر می‌روند، او هم ابیات را فی‌البداهه می‌سرود. لذا به فکر زیبایی ابیات نبود تا صنعتگری کند. بلکه به فکر معانی بود.
قافیه‌اندیشم و دلدار من/گویدم مندیش جز دیدار من
اگر قافیه‌اندیشی می‌کرد که نمی‌توانست شصت هزار بیت بسراید. می‌شد مثل حافظ! تمام محصول حافظ چهارصد و پنجاه غزل بیشتر نیست. برای اینکه این غزل‌ها را می‌تراشید و میناگری می‌کرد. نسخه‌های متعددی که از غزلیات حافظ در اختیار ما قرار دارد به دلیل دست بردن‌های خود حافظ است. غزلی را می‌سرود، در مجلسی می‌خواند یک نسخه‌اش را به دیگران می‌داد بعد در خلوت منزل آن را بلیغ‌ و بلیغ‌تر می‌کرد و نسخۀ جدید آن را در اختیار دیگران قرار می‌داد. [سروش]
ای آن‌که از من من‌تری
اشعار بزمی و رزمی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۵:۱۴ ب.ظ توسط اشرفی  

فیلسوفان ... تاریخ‌اند

یکی از دانشجویان من نزد استاد فلسفه‌اش رفت و از او خواست بیانه‌ای را امضا کند و او طفره رفته بود. این دانشجو چنان برآشفته بود که به او گفت شاید همۀ حرف‌های دکتر شریعتی خطا باشد اما این یکی درست است که گفت فیلسوفان پفیوزان تاریخ‌اند./سروش، مصاحبه، دقیقه ۰۴:۰۰ برداشت آزاد
مثال‌های رکیک مولوی
+نوشته شده در شنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۶:۱۵ ب.ظ توسط اشرفی  

هزار گونه بلنگم به هر ره‌ام که برند

لازم نیست وقتی با دوستمان صحبت می‌کنیم از او چیزی بخواهیم. این خواستن در واقع یک استثناء است. وقتی کسی را دوست داریم دلمان می‌خواهد با او حرف بزنیم. نفس این سخن گفتن مطلوبیت دارد. غیر از این است؟ برای رفتن به منزل دیگران پایم درد می‌کند، نمی‌روم! اما برای رفتن به منزل دوست تُرک‌تاز کنم! مولوی می‌گوید:
هزار گونه بلنگم به هر ره‌ام که برند/ رهی که آن به سوی توست ترک‌تاز کنم
خیال کعبه چنان می‌دواندم به نشاط
+نوشته شده در یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۱۶ ق.ظ توسط اشرفی  

حجاب عارفان

ما نمی‌گذاریم خداوند خودش را به ما نشان دهد، برای این‌که وجود ما حجاب وجود خداوند است. اما اگر این وجود شفاف شد، زلال شد، پاکیزه شد، خداوند از درون او خودش را به ما نشان می‌دهد. به همین سبب بود که مولوی می‌گفت: هر که خواهد همنشینی با خدا تا نشیند در حضور اولیا! اگر می‌خواهی پیش خدا بنشینی، برو پیش اولیاء خدا بنشین! همه جا خدا هست اما اولیاء خدا بهترین نمایندگان و نمایانندگان او هستند.
چینیان گفتند ما نقاش‌تر
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۹:۳ ق.ظ توسط اشرفی  

غم فراق

این‌که گاهی می‌گویند غم بخورید و گاهی می‌گویند غم نخورید، برای این است که در این عالم یک غم بیشتر نداریم که همان یک غم سایر غم‌ها را پاک می‌کند. یک غم بخورید تا غم‌های متفرق نخورید. آن غمی که باید بخورید غم فراق است. اگر غم فراق و غریبی وجود آدمی را فرا بگیرد، غم‌های دیگر در نظر او حقیر می‌آید و اگر غم فراق را نخورید، آنگاه غم‌های دیگر مثل زنبور و مگس به سر شما می‌ریزند.
سروش، برداشت آزاد
درمان غم
غربت انسان
آب دیده است
خنده از لطفت حكايت مى‌كند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۹:۵۶ ب.ظ توسط اشرفی  

هر که او بی سر بجنبد دم بود

جنبشش چون جنبش کژدم بود [مولوی]
در سراسر مثنوی بحث از پیر، شیخ، ولیّ، مرید، سالک، و ... پراکنده است و اوصاف مشایخ و وظائف مریدان نسبت به آنان بیان شده است. نکته عمده این است که در طریق سلوک، شخص نمی‌تواند خودسرانه عمل کند و باید دست ارادت به شیخی از مشایخ بدهد و زیر لوای هدایت او برود. [سروش]
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد
سیر و سلوک میرزا جواد همدانی
نیاز شاگردان انصاری همدانی به استاد
+نوشته شده در دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۴:۳ ب.ظ توسط اشرفی  

راه رسیدن به خدا

از عارفی پرسیدند: راه رسیدن به خدا چقدر است؟ گفت دو قدم! یک قدم روی خود بگذار یک قدم به سوی خدا؛ خطوتان و قد وصل...
یک قدم بر نفس خود نه/ دیگری در کوی دوست
دیگری شنید و گفت: او راه را دور کرده است همان قدم اول که روی خود گذاشتی به خدا رسیدی!
سروش، برداشت آزاد
قل الله ثم ذرهم
دردانه شو دردانه شو
یک قدم تا خدا
ای کمان و تیرها بر ساخته
+نوشته شده در شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۹:۵۵ ق.ظ توسط اشرفی  

بوی وفا

اموری که معنوی‌اند، روحی‌اند، روحانی‌اند، متعلق به عالم ماوراء طبیعت‌اند، ماوراء مادّه‌اند، این‌ها صورت ندارند، چهره ندارند، فقط بو دارند. بنابر این خبر گرفتن از این‌ها از طریق شامه آدمی صورت می‌گیرد! [سروش]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۹:۳۴ ب.ظ توسط اشرفی  

ورزش سروش

در فوتبال بازیکن نیستم تماشاگرم. گاهی در منزل با بچه ها می‌نشینم و می‌بینم... من از بازی های دسته جمعی لذت می‌برم. در شنا البته هم تماشاگرم هم بازیگر... در عالم ورزش من شنا را بیشتر دوست دارم... البته در جوانی کشتی می‌گرفتم... بوکس را اصلا بازی نمی‌دانم. تعریفمان از بازی پذیرفتن حریف است. در بوکس بازیکن دنبال حذف حریف است. [سروش]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۱:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی  

فرزندان سروش

من به بچّه‌های خودم هم می‌گویم که هیچ کمالی نیست شما مثل پدرتان باشید. شما راه خودتان را بروید و استعدادهای ویژۀ خودتان را به کمال برسانید. [سروش]
+نوشته شده در سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۶:۱۳ ب.ظ توسط اشرفی  

خرد آن پایه ندارد که بر او پای گذاری

خرد آن پایه ندارد که بر او پای گذاری/بختیاری تو و بر مرکب اقبال سواری
چون توان در تو رسیدن؟ به دویدن؟ به پریدن؟/نورپایی که چنین با دگران فاصله داری
لیلة القدر وصال تو چه فرخنده شبی بود!/تا چه دیدی که چنین مستی و پر شور و شراری
شعله در خرمن تاریکى تاریخ فکندى/چشم بیدار زمان بودى و خسبیده به غارى
به شفاخانه‌ی قانون تو افتاد نجاتم/کیمیایى است سعادت ز فتوحات تو جارى
اى غزلواره پایانى دیوان نَبوّت!/حجّت بالغۀ شاعرىِ حضرت بارى
راز پنهان تو با خلق گشودن نتوانم/که لبم با لب شیرین تو کرده است قراری
از اشارات تو روشن شده چشمان بشارت/طرفه فانوسى و آویخته بر طرفه منارى
دولتى! اختر اقبال بلندى که بخندى/رحمتى! سینۀ آبِستن ابرى که ببارى
یوسفستان جمالی، هنرستان خیالی/شکرستان وصالی، ز شکر شور بر آری...
مژده‌ای، اختر سعدى، جرسى، نعرۀ رعدى/آفتابى، سحرى، خندۀ صبح شب تارى
روح عشقى، هنرى، خمر خرابات طهورى/نفحات شب قدرى نفس سبزه‌بهارى
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین‌ دهنانى/انگبین‌ ساز بهشتی میِ معراج تبارى
همه اقطار گرفتی، همه آفاق گشودی/به جِهادی و مِدادی و کِتابی و شِعاری
توسن تجربه، اى فاتح آفاق تجرد/در شب واقعه راندى ز مدارى به مدارى
ز سوادی به خیالی، ز خیالی به هلالی/ پای پر آبله جبریل و تو چالاک سواری
بال در بال ملائک به تماشاى رسولان/طائر گلشن قدسى تو و خود عین مطارى
به تجمل بگذشتی به جلالت بنشستی[.]/ بر چنان خوان کریمی و چنان خیل کباری[.]
میهمان حرم ستر و عَفاف ملکوتى/در تماشاگه رازى و تماشاگر یارى
آفرین باد بر آن نادره‌نقاشِ هنرمند/که بدان کِلکِ عجب کرد چنین طُرفه نگاری
بخت بیدار جهانی گل بی خار جهانی/چارۀ کار جهانی به خدایی که تو داری
در بیابان طلب گمشدگان را شفقت کن/ز مسلمان و مجوسی و یهودی و نصارِی
با ظلومان و جهولان و منوعان و جزوعان/مهربان باش چو بر حمل امانت بگماری [.]
تو بر ارکان شریعت نزدی سقف معیشت/سیر چشمی تو، رسالت ز تجارت نشماری...
صلوات الله علیک و سلامه و رحمته و برکانه [اینجا]
در دل و جان خانه کردی عاقبت
من مناره پر کنم آفاق را
+نوشته شده در جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۸:۸ ق.ظ توسط اشرفی  

مدتی اين مثنوی تأخير شد

مهلتی بايست تا خون شير شد
+نوشته شده در یکشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۲:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی  

فضیلت ناتوانی

سال اول دبیرستان در یکی از محلات کهنه و قدیمی تهران درس می‌خواندم. معلّم ادبیات ما روحانی خوش لهجه‌ای بود که «هر کجا هست خدایا به سلامت دارش» گفت سعدی سروده است:
من آن مورم که در پایم بمالند/ نه زنبوری که از نیشم بنالند
چگونه شکر این نعمت گزارم/ که زور مردم‌آزاری ندارم
اگر من به جای سعدی بودم می‌سرودم:
چگونه شکر این نعمت گزارم/ که دارم زور و آزاری ندارم
بعدها دیدم حافظ و اقبال لاهوری هم همین نیم بیت سعدی را تضمین کرده اند که زور مردم آزاری ندارم. توصیۀ عموم عرفا هم این است که ناتوانی از توانایی بهتر است.
سروش، فضیلت ناتوانی، دقیقه ۱۰، برداشت آزاد [اینجا]
اشتباه سعدی
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ دی ۱۳۹۲ ساعت ۶:۵۱ ق.ظ توسط اشرفی  

پاسخ حداد به سروش

سعی می‌کنم در پاسخ به سروش، از به‌کار بردن تشبیهات و تمثیلات و استعاره و مجاز و کنایه و دیگر صناعات ادبی بپرهیزم. چیزی بنویسم که عینیت داشته باشد نه ذهنیت. نوشته‌ام، صورتِ یک گزارش علمی داشته باشد و گزاره‌های آن قابل تحقیق باشد.
+نوشته شده در دوشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۶ ق.ظ توسط اشرفی  

مدینة النبی به جای جامعۀ مدنی

خاتمی ابتدا بحث جامعۀ مدنی را مطرح کرد اما بعداً مدینة النبی را به جای جامعۀ مدنی نهاد و این تذبذبی آشکار در فکر ایشان بود. [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۶:۱۶ ب.ظ توسط اشرفی  

مهر خاتمت

قيام آرام و دمکراتيک مردم ايران در خرداد ١٣٧۶، تجربه شيرينی بود که قدرناشناسی و فرصت سوزی آن خواجه خنده ‌رو بر آن مهر خاتمت زد و خلقی را تلخکام و ناآرام کرد، دستاورد تلاشها و تب ‌وتابهای جمعی دردمند بود که رايگان هديه شد و ارزان از دست رفت. و اين عجب نبود.
مرد ميراثی چه داند قدر مال/ رستمی جان کند و مجان يافت زال
هر که او ارزان خرد ارزان دهد/ گوهری طفلی به قرصی نان دهد
عبدالکریم سروش، ۱۷ تیر ۱۳۸۲، برداشت آزاد [اینجا]
مدینة النبی به جای جامعۀ مدنی
مدارای آیت الله طالقانی با منافقین
+نوشته شده در پنجشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۱ ب.ظ توسط اشرفی  

علوم اسلامی خونین‌ترین شهید است

عبدالکریم سروش طی سی سال گذشته بیست و شش کتاب تألیف و دو کتاب ترجمه کرده است. آثارش غالبأ واکنش های تند متولّیان فرهنگ و اندیشۀ رسمی در جمهوری اسلامی را به دنبال داشت و نهایتأ منجر به محرومیتش از تدریس در کشور شد. در واشنگتن به تحقیق و تدریس مشغول است. وی علوم انسانی را خونین‌ترین شهید دوران پس از انقلاب اسلامی می‌داند. [اینجا]
تقسیم علوم انسانی به حکمت نظری و عملی
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۳:۱۱ ب.ظ توسط اشرفی