امروزه شما قَلندری را در دراویش و خانقاه میبینید که البته هیچ کدامشان هم قلندر نیستند. فقط اظهار قلندری میکنند. در کتاب طاقدیس آمده است که روزی درویشی بر مرحوم نراقی وارد میشود. ایشان در کاشان از حکما و صاحب مقام و مکنت بود. پذیرایی خوبی از آن درویش میکند. فردا صبح که درویش میخواست برود آقای نراقی میگوید من هم میخواهم با تو بیایم. درویش قبول میکند و با هم چند فرسخ پیاده راه میروند. یک دفعه درویش برآشفته میشود و میگوید کشکولم را در خانه تو جا گذاشتهام. نراقی میگوید: درویش، من وقتی با تو آمدم از همه خدم و حشم و مکنت خود گذشتم؛ تو از کشکولت نمیگذری؟ حالا تو درویش هستی یا من؟! پس قلندری ترک تعلق است، ترک تعلق از امور دنیوی و بیش از همه نجات یافتن از اسارت فکری! مرحوم آشتیانی مردی بود که اسارت فکری نداشت. قلندر بود. آزاد بود. خودش میاندیشید. در فلسفه اسلامی خیلی کار کرد. البته خودش کم نوشت؛ به جز یک کتاب اصلی که تألیف و فکر خودش است اکثر کتابهایش تصحیح بود. کتابهایی را که مرده بود و هیچ کس از آنها خبر نداشت زنده کرد و چاپ کرد. کتابی را که تصحیح میکرد حتی از نویسندهاش بهتر میفهمید.
شب سید جلالالدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر دینانی، برداشت آزاد [
اینجا]
اقبال و احیای فکر دینی
+نوشته شده در دوشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۲:۳۸ ق.ظ توسط اشرفی
آن وقت که ما در قم طلبه بودیم، یعنی در زمان ریاست حضرت آیت الله بروجردی اعلی الله مقامَه، کمتر کسی میتوانست خدمت آقای بروجردی برود. ما طلبهها که اصلا راه به آنجا نداشتیم. تنها طلبهای که هر وقت میخواست پیش آقای بروجردی میرفت، آقای آشتیانی بود. او با آقای بروجردی رفیق بود. حالا آقای بروجردی یک مرجع اعلا و پیرمرد، و آقای آشتیانی یک طلبه جوان! او در عین حال که با آیت الله بروجردی رفیق بود، با بالخیر، آفتابهدار مدرسه فیضیه هم رفیق بود!
آن سالها آقای آشتیانی به تهران که میآمد به منزل دکتر امینی، نخست وزیر وقت، وارد میشد. از طرف دیگر، تمام راننده تاکسیهای مشهد هم با آقای آشتیانی رفیق بودند. چون ماشین نداشت و با تاکسی به دانشکده رفتوآمد میکرد. از طرفی با دکتر امینی رفیق بود، از طرفی با راننده تاکسیهای مشهد!
شب سید جلالالدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر دینانی، برداشت آزاد [
اینجا]
بانو خدیجه میردامادی
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی
حال من بد نیست در تنهاییام
با خود اندر خلوتم تنها نیام
آقای آشتیانی جمع متناقضات بود. بسیار تنها بود و تنها زندگی کرد و تنها از دنیا رفت، حتی ازدواج هم نکرد اما اجتماعیترین مرد بود.
شب سید جلالالدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر دینانی، برداشت آزاد [
اینجا]
بزرگانی که مجرد زندگی کردندعلمای گوشهگیر
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۲۰ ب.ظ توسط اشرفی
میرزا مهدی آشتیانی استاد سیدجلال آشتیانی است. دکتر
مهدی محقق میگوید: ما شاگرد میرزا مهدی آشتیانی بودیم ایشان در منزلی محقر و در نهایتِ عسرت زندگی میکرد. روزی با همدرسمان، مرحوم
سید محمدرضا علوی تهرانی، به دیدن ایشان رفتیم. وقتی وارد شدیم دیدیم زن صاحبخانه با داد و فریاد به کتابهای ایشان اشاره میکند و میگوید: مردکه، اگر اجاره را زیاد نکنی آشغالهایت را توی زبالهها میریزم! وقتی آن زن رفت، استاد گفت: رعایت حال شما را کرد وگرنه فحاشی او بدتر از این بود!
شب سید جلالالدین آشتیانی در بخارا، سال ۱۳۹۵، دکتر مهدی محقق، برداشت آزاد [
اینجا]
اهانت به مالک اشتر
+نوشته شده در یکشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۴۲ ب.ظ توسط اشرفی