یکی پرسید از آن گم گشته فرزند
که ای روشن روان پیر خردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی/چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفتا حال ما برق جهان است/ دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم/ گهی تا پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی/ سر و دست از دو عالم بر فشاندی [سعدی]
اگر آن حالتی که برای درویش پیدا میشود باقی بماند از افلاک هم بالاتر میرود.
مطهری، نبوت، صفحه ۱۵۶، برداشت آزاد [اینجا]
گفت وقتٌ نگفت علی الدوام
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی/چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفتا حال ما برق جهان است/ دمی پیدا و دیگر دم نهان است
گهی بر طارم اعلی نشینیم/ گهی تا پشت پای خود نبینیم
اگر درویش در حالی بماندی/ سر و دست از دو عالم بر فشاندی [سعدی]
اگر آن حالتی که برای درویش پیدا میشود باقی بماند از افلاک هم بالاتر میرود.
مطهری، نبوت، صفحه ۱۵۶، برداشت آزاد [اینجا]
گفت وقتٌ نگفت علی الدوام
+نوشته شده در شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۵:۱ ق.ظ توسط اشرفی