نکات

به رخ سیاه چشمان

به رخ سیاه چشمان، نظر ار بود گناهی/ بگذار تا گناهی، بکنیم گاهگاهی
همه شب ستاره ریزد ز دو چشم، بر کنارم/ به هوای چشم مستی، به خیال روی ماهی

تو ز اشتباه روزی، قدمی به خانه ام نه/ برسد دلی به کامی بکنی تو اشتباهی

+نوشته شده در چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱:۳ ب.ظ توسط اشرفی  

می‌ترسم

من از اشکی که می‌ریزد ز چشم یار می‌ترسم/ ازآن روزی که اربابم شود بیمار می‌ترسم
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس/ من از خوابیدن منجی درون غار می‌ترسم
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غمِ فرزند/ من از گرداندن یوسف سر بازار می‌ترسم
همه گویند این جمعه بیا، امّا درنگی کن/ از این که باز عاشورا شود تکرار می‌ترسم
بیدار شو بیدار شو هین رفت شب بیدار شو


+نوشته شده در چهارشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۱:۱ ب.ظ توسط اشرفی