سخترویی، چیزی بین کمرویی و پررویی است. پررویی خوب نیست، کم رویی هم خوب نیست اما سخت رویی نیکوست. انسان باید مصمّم، مقاوم و پیگیر باشد. مولوی میگوید: پیامبران سخترو بودند و در مقابل دشمن عقبنشینی نمیکردند.
هر پیمبر سخترو بد در جهان/ یکسواره کوفت بر جیش شهان
سروش، زیر و زبر، دقیقه01:07، برداشت آزاد
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۵:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی
من سالها در فلسفۀ آنالاتیک عمرم را گذراندهام و خیلی خوب میفهمم که مولوی چه میگوید. به کسی که گره از کیسۀ خالی باز میکند میگوید: گرفتم که گره را باز کردی، آخرش چه؟ افتخار هم بکن که بنده گرهگشایی کردم. بله گرهگشایی کردی اما گره از کیسه خالی باز کردی! ممکن است همۀ عمر ما برای باز کردن گره از یک کیسه خالی صرف شود که یکی گره بزند و دیگری باز کند. یک بار هم از خودمان نپرسیم که وقتی گرهها باز شد آیا چیزی گیر کسی میآید؟ این همان غفلت است. معنای غفلت این است که آدمی تصویر بزرگ را نبیند و به یک موضوع کوچک خود را مشغول کند.
عقده را بگشاده گیر ای منتهی/ عقدهٔ سخت است بر کیسهٔ تهی
سروش، زیر و زبر، دقیقه51، برداشت آزاد
غفلت دادا
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۴:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی
آب هم جوید به عالم تشنگان
تمام شواهد نشان میدهد که مولوی از زندگی روزمرۀ ملالآورِ کسالت بخشِ خود راضی نبود. دنبال یک تحول بزرگ میگشت. و این تحولخواهی نهایتاً جواب داد. او بارها میگوید: ارتباطی که ما در این جهان داریم یک سویه نیست بلکه دوسویه است. همانطور که من دیگری را میخواهم دیگری هم مرا میخواهد. همانطور که تشنه آب را میطلبد آب هم تشنه را میطلبد. مولوی تشنه بود و به دنبال آب میگشت. آنچه خوانده بود، آنچه انجام داده بود، آنچه شنیده بود، آنچه دیده بود، مقامی که داشت، منصبی که داشت، ثروتی که داشت، حشمتی که داشت، حرمتی که نزد بزرگان شهر داشت، معرفت و علمی که داشت، هیچکدام او را اشباع نکرد بلکه از درون، تشنهوار دنبال آب میگشت تا اینکه آن آب جوشید و خود را به او عرضه کرد.
سروش، زیر و زبر، دقیقه ۲۵، برداشت آزاد
عشق مستسقی است مستسقی طلبتا که از جانب معشوق نباشد کششی
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۳:۳۷ ق.ظ توسط اشرفی