خرما نتوان خورد از اين خار که کشتيم
ديبا نتوان بافت از اين پشم که رشتيم
بر لوح معاصی خط عذری نکشيديم/ پهلوی کباير حسناتی ننوشتيم
پيری و جوانی چو شب و روز بر آمد/ ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم [سعدی]
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار
بر لوح معاصی خط عذری نکشيديم/ پهلوی کباير حسناتی ننوشتيم
پيری و جوانی چو شب و روز بر آمد/ ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم [سعدی]
به یادگار کسی دامن نسیم صبا
بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار
+نوشته شده در یکشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۲:۳۶ ب.ظ توسط اشرفی