مجلس حسن بصری و حضور رابعه
هفتهای یکبار مجلس وعظ گفتی و هر باری که به منبر برآمدی چو رابعه را ندیدی مجلس به تَرک گرفتی و فرو آمدی! گفتند: ای خواجه چندین محتشمان و خواجگان و بزرگان آمدند، اگر پیرزنی مقنعهدار نیاید چه باشد؟ او گفتی: آری شربتی که ما از برای حوصلۀ پیلان ساختهایم در سینۀ موران نتوانیم ریخت و هرگاه که مجلس گرم شدی روی به رابعه کردی که ای در گلیم پوشیده این همه گرمی از یک اخگر دل توست!
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، صفحه ۸، برداشت آزاد
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
معاشران گره از زلف یار باز کنید
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، صفحه ۸، برداشت آزاد
داد و بیداد که در محفل ما رندی نیست
معاشران گره از زلف یار باز کنید
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۳۶ ق.ظ توسط اشرفی