وقتی خیام به واحد و کثیر رسید
عمرخیام مشغول مطالعهی «شفا» بود. وقتی به فصل «واحد و كثير» رسيد، گفت جماعت را صدا بزنید تا وصيت كنم. وصيت که كرد، ديگر چیزی نخورد تا نماز عشاء. آنگاه به سجده رفت و دعا كرد و جان داد./برداشت آزاد
+نوشته شده در دوشنبه ۱ خرداد ۱۳۹۱ ساعت ۶:۴۷ ق.ظ توسط اشرفی