نکات

من غلام قمرم

من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو/ پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو/ ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت/ آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم/ گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو
من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت/سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو
و از سر رشک نام او نام رخ قمر برم
فقط لاهوت
با کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستی
چگونه زندگی کنیم؟
+نوشته شده در سه شنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۹:۳۵ ق.ظ توسط اشرفی