عوامل منظومه
بر دو ضربند اين عوامل لفظى و بعض دگر/معنوى مىدان تو اى خوشطينت و نيكو لقا
باز لفظى بر دو قسم آمد سماعى بعد از آن/ قسم ثانى را قياسى دان تو بىسهو و خطا
پس سماعى سيزده نوع است يكدم گوش دار/تا شمارم از برايت ابتدا تا انتها
عامل اندر نحو صد باشد، چنين فرموده است/شيخ عبد القاهر جرجانى آن مرد خدا
زان نود با هشت لفظى و دو عامل معنوى/باز لفظى بر دو قسم است ياد گير اين حرفها
نوع اول نوزده حرفند جرّ مىدان يقين/كاندرين يك بيت آمد جمله بىچون و چرا
باء و تاء و كاف و لام و واو و منذ مذ خلا/ربّ حاشا من عدا فى عن على حتّى الى
انّ و أنّ كأنّ ليت لكنّ لعلّ/ناصب اسمند و رافع در خبر ضد ما و لا
واو و يا و همزه و الّا ايا و اى هيا/ناصب اسمند اين هفت حرف دان اى مقتدا
ان و لن پس كى اذن اين چار حرف معتبر/نصب مستقبل كنند اين جمله دائم اقتضا
ان و لم، لمّا و لام امر و لاء نهى هم/پنج حرف جازم فعلند هر يك بىدغا
من و ما، مهما و اىّ، حيثما، اذما، متى/اينما، انّى نه اسم جازمند مر فعل را
ناصب اسم منكّر نوع هشتم چار اسم/هست چون تمييز باشد اين منكّر هر كجا
اوّلين لفظ عشر باشد مركّب با احد/همچنين تا تسعه و تسعين شنو اين حكم را
باز ثانى كم، چه استفهام باشد يا خبر/ثالث ايشان كايّن رابع ايشان كذا
نه بود اسماء افعال و از آن شش ناصبند/دونك، بله، عليك، حيّهل باشد هيا
پس رويد باز رافع اسم را هيهات دان/باز شتّان است و سرعان يادگير اين حرفها
نوع عاشر سيزده فعلند كايشان ناقصند/رافع اسمند و ناصب در خبر چون ما و لا
كان، صار، اصبح، امسى و اضحى ظلّ، بات/مافتئ، ما انفكّ، ما دام، ليس در قفا
ما برح، ما زال، افعالى كه زينها مشتقاند/هركجا يابى همين حكم است در جمله درا
ديگر افعال تقارب در عمل چون ناقصند/هست اول كاد ثانى كرب، اوشك عسى
رافع اسماء جنس افعال مدح و ذمّ بود/چار باشد نعم، بئس، ساء، آنگه حبّذا
ديگر افعال يقين و شك بود كآن بر دو اسم/چون درآيد هر يكى منصوب سازد هر دو را
خلت باشد با زعمت پس حسبت با علمت/پس ظننت با رأيت پس وجدت بىخفا
بعد از آن هفت قياسى اسم فاعل مصدر است/اسم مفعول و مضاف و فعل باشد مطلقا
پس صفت باشد كه او مانند اسم فاعل است/هفتم اسمى كو بود تمييز را ناصب روا
عامل فعل مضارع معنوى باشد بدان/همچنين عامل خبر را مىشود هم مبتدا
شد تمام اين صد عوامل، خوشنظام و خوشنسق/ناظم و بانى و كاتب را بكن هر دم دعا
باز لفظى بر دو قسم آمد سماعى بعد از آن/ قسم ثانى را قياسى دان تو بىسهو و خطا
پس سماعى سيزده نوع است يكدم گوش دار/تا شمارم از برايت ابتدا تا انتها
عامل اندر نحو صد باشد، چنين فرموده است/شيخ عبد القاهر جرجانى آن مرد خدا
زان نود با هشت لفظى و دو عامل معنوى/باز لفظى بر دو قسم است ياد گير اين حرفها
نوع اول نوزده حرفند جرّ مىدان يقين/كاندرين يك بيت آمد جمله بىچون و چرا
باء و تاء و كاف و لام و واو و منذ مذ خلا/ربّ حاشا من عدا فى عن على حتّى الى
انّ و أنّ كأنّ ليت لكنّ لعلّ/ناصب اسمند و رافع در خبر ضد ما و لا
واو و يا و همزه و الّا ايا و اى هيا/ناصب اسمند اين هفت حرف دان اى مقتدا
ان و لن پس كى اذن اين چار حرف معتبر/نصب مستقبل كنند اين جمله دائم اقتضا
ان و لم، لمّا و لام امر و لاء نهى هم/پنج حرف جازم فعلند هر يك بىدغا
من و ما، مهما و اىّ، حيثما، اذما، متى/اينما، انّى نه اسم جازمند مر فعل را
ناصب اسم منكّر نوع هشتم چار اسم/هست چون تمييز باشد اين منكّر هر كجا
اوّلين لفظ عشر باشد مركّب با احد/همچنين تا تسعه و تسعين شنو اين حكم را
باز ثانى كم، چه استفهام باشد يا خبر/ثالث ايشان كايّن رابع ايشان كذا
نه بود اسماء افعال و از آن شش ناصبند/دونك، بله، عليك، حيّهل باشد هيا
پس رويد باز رافع اسم را هيهات دان/باز شتّان است و سرعان يادگير اين حرفها
نوع عاشر سيزده فعلند كايشان ناقصند/رافع اسمند و ناصب در خبر چون ما و لا
كان، صار، اصبح، امسى و اضحى ظلّ، بات/مافتئ، ما انفكّ، ما دام، ليس در قفا
ما برح، ما زال، افعالى كه زينها مشتقاند/هركجا يابى همين حكم است در جمله درا
ديگر افعال تقارب در عمل چون ناقصند/هست اول كاد ثانى كرب، اوشك عسى
رافع اسماء جنس افعال مدح و ذمّ بود/چار باشد نعم، بئس، ساء، آنگه حبّذا
ديگر افعال يقين و شك بود كآن بر دو اسم/چون درآيد هر يكى منصوب سازد هر دو را
خلت باشد با زعمت پس حسبت با علمت/پس ظننت با رأيت پس وجدت بىخفا
بعد از آن هفت قياسى اسم فاعل مصدر است/اسم مفعول و مضاف و فعل باشد مطلقا
پس صفت باشد كه او مانند اسم فاعل است/هفتم اسمى كو بود تمييز را ناصب روا
عامل فعل مضارع معنوى باشد بدان/همچنين عامل خبر را مىشود هم مبتدا
شد تمام اين صد عوامل، خوشنظام و خوشنسق/ناظم و بانى و كاتب را بكن هر دم دعا
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۲۴ ق.ظ توسط اشرفی