دام مسلم بن عقیل
دامی که مسلم بن عقیل را صید کرد و در اختیار عبیدالله بن زیاد قرار داد و ابن زیاد هم او را از طبقه چهارم دارالاماره به پایین انداخت، نماز بود. ابن زیاد خادمی داشت به نام مَعقَل که او را خیلی دوست داشت. روزی معقل از ابن زیاد پرسید چرا ناراحتی؟ گفت: مسلم پنهان شده، من از پیدا نکردن او رنج میبرم. معقل گفت: من پیدایش میکنم. ما شیعه هستیم حال نماز خواندن نداریم؛ این پَستِ شقیِ کثیف، برای پیدا کردن مسلم از صبح تا غروب در مسجد کوفه نماز میخواند. یک روز که این نمازها، این حال، این سجدهها و این گردن کج، مسلم بن عوسجه را جذب کرده بود، از معقل پرسید تو کی هستی؟ گفت یک شیعۀ غریب! پرسید دنبال چه میگردی؟ معقل یک بسته پول درآورد زار زار گریه کرد و گفت این سهم امام است فقط میخواهم بدهم به دست نمایندۀ مولایم ابی عبدالله! مسلم بن عوسجه که علم غیب نداشت. گفت من محل اختفای مسلم را میدانم قرار گذاشتند و او را نزد مسلم بن عقیل برد. معقل برگشت نزد ابن زیاد و گفت محل پنهان شدن مسلم بن عقیل را پیدا کردم! بگویم؟ گفت نه! روزها پول بردار و ببر آنجا بنشین و ببین چه کسانی رفت و آمد میکنند اسامی آنها را یادداشت کن! تمام جریانات شیعه با این نماز قلابی لو رفت!
انصاریان، اول ۱، محرم، دهه اول، جلسه ۶، برداشت آزاد
وَ يَقْتُلُونَ الْانْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
جستم از دام به دام آر گرفتار دگر
انصاریان، اول ۱، محرم، دهه اول، جلسه ۶، برداشت آزاد
وَ يَقْتُلُونَ الْانْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
جستم از دام به دام آر گرفتار دگر
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۵ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۵۱ ب.ظ توسط اشرفی