بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیدهاند
بادهای هرزه در دشت و دمن پیچیدهاند/خار و خس خود را به دامان چمن پیچیدهاند
خواستم دروازۀ باغ فدک را وا کنم/دیدم اما باغبان را با رَسَن پیچیدهاند
عندلیبان ناله در کنج قفس سر میدهند/باغ را در زوزۀ زاغ و زغن پیچیدهاند
علی جان کوفیان غیرت ندارند/که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان خفت پذیرند/که دامان بلندت را نگیرند
علی جان کوفیان با کیاست/جدا کردند دین را از سیاست
به نام دین سرِ دین را شکستند/دو بال مرغ آئین را شکستند
به پیشانی اگر چه پینه دارند/ز فرزند تو در دل کینه دارند
چو بنچاق فدک را پاره کردند/غزالانِ تو را آواره کردند
شغالان، شیرها را سر بریدند/کبوتر بچّهگان را پر بریدند [آهنگران]
خواستم دروازۀ باغ فدک را وا کنم/دیدم اما باغبان را با رَسَن پیچیدهاند
عندلیبان ناله در کنج قفس سر میدهند/باغ را در زوزۀ زاغ و زغن پیچیدهاند
علی جان کوفیان غیرت ندارند/که فرمان تو را گردن گذارند
علی جان کوفیان خفت پذیرند/که دامان بلندت را نگیرند
علی جان کوفیان با کیاست/جدا کردند دین را از سیاست
به نام دین سرِ دین را شکستند/دو بال مرغ آئین را شکستند
به پیشانی اگر چه پینه دارند/ز فرزند تو در دل کینه دارند
چو بنچاق فدک را پاره کردند/غزالانِ تو را آواره کردند
شغالان، شیرها را سر بریدند/کبوتر بچّهگان را پر بریدند [آهنگران]
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی