گردگانی چندش اندر جیب کرد
شبی معشوق به عاشق وعدۀ دیدار داد. عاشق تا نیمه شب منتظر ماند اما خسته شد و خوابش برد. وقتی معشوق آمد و عاشق را خفته دید.
گردگانی چندش اندر جیب کرد/که تو طفلی گیر این میباز نرد [مولوی]
گردگانی چندش اندر جیب کرد/که تو طفلی گیر این میباز نرد [مولوی]
+نوشته شده در سه شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۲:۴ ق.ظ توسط اشرفی