نکات

رسیدن نامۀ عبیدالله در عصر تاسوعا

نزديك غروب تاسوعاست، حسين بن علی در بيرون يكی از خيمه‏ ها نشسته است در حالی كه زانوها را بلند كرده و دستها را روی زانو گذاشته است و سر را روی دستها، و خوابش‏ برده است. در همين حال عمر سعد تا اين فرمان را خواند و تصميم گرفت، فرياد كشيد يا خيل الله! اركبی و بالجنه ابشری. مغالطه و حقه بازی و رياكاری را ببينيد! لشكر خدا سوار شويد! من شما را به بهشت بشارت‏ می‏ دهم. نوشته‏ اند اين سی هزار لشكر در حالی كه دور تا دور خيمه‏ های حسين‏ را گرفته بودند، مثل دريايی كه به خروش آيد به خروش و جنبش آمد، طوفان كرد. يك مرتبه صدای فرياد اسب ها، انسان ها و به هم خوردن اسلحه‏‌ها در صحرا پيچيد. زينب سلام الله عليها در داخل يكی از خيمه‏ هاست، ظاهرا دارد زين‏ العابدين را پرستاری می‏كند. صدا را از بيرون شنيد. فورا بيرون آمد ديد لشكر دشمن است كه دارد حلقه محاصره را تنگ تر می‏كند. آمد دست زد به‏ شانۀ اباعبدالله، برادر! بلندشو، نمی‏بينی؟ نمی‏شنوی؟ ببين چه خبر است. حسين سر را بلند می‏كند و بدون اينكه توجهی به اين لشكر بكند، می‏گويد من الان در عالم رويا جدم را ديدم، به من بشارت و نويد داد، گفت حسينم تو عن قريب به من ملحق می‏شوی. خدا می‏داند در اين حال در دل زينب سلام الله‏ عليها چه گذشت.
حماسۀ حسینی، مرتضی مطهری، جلد ۲، صفحه ۱۰۴، برداشت آزاد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۱۵ ق.ظ توسط اشرفی