ما رأیت الّا جمیلا
عبیداللَّه بن زیاد در قصر خود نشست. به همه مردم اجازه داد تا در مجلس او حاضر شوند. آنگاه سر بریده امام را آوردند و در پیش روی او نهادند سپس اهل بیت امام از بانوان و کودکان را وارد آن مجلس کردند. زینب(س) به طور ناشناس وارد مجلس شد و در گوشهای نشست.
ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟ گفتند: زینب(س) دختر علی(ع) است. ابن زیاد گفت: کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدی؟ حضرت زینب علیها السّلام فرمود: ما رأیت الّا جمیلا، من جز خیر و زیبایی چیزی ندیدم. اینان افرادی بودند که خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به خوابگاههای خود شتافتند... مادرت به عزایت بنشیند. ای پسر مرجانه!
ابن زیاد عصبانی شد؛ گویی بر کشتن زینب(س) تصمیم گرفت. عمرو بن حریث که در مجلس حاضر بود به ابن زیاد گفت: زن را نباید به گفتارش مجازات کرد. [اینجا]
سلام بر زینب و قلب صبورش
آیا حضرت زینب سر مبارک را به چوبه محمل زد؟
ابن زیاد پرسید: این زن کیست؟ گفتند: زینب(س) دختر علی(ع) است. ابن زیاد گفت: کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدی؟ حضرت زینب علیها السّلام فرمود: ما رأیت الّا جمیلا، من جز خیر و زیبایی چیزی ندیدم. اینان افرادی بودند که خداوند مقام شهادت را سرنوشتشان ساخت، از این رو داوطلبانه به خوابگاههای خود شتافتند... مادرت به عزایت بنشیند. ای پسر مرجانه!
ابن زیاد عصبانی شد؛ گویی بر کشتن زینب(س) تصمیم گرفت. عمرو بن حریث که در مجلس حاضر بود به ابن زیاد گفت: زن را نباید به گفتارش مجازات کرد. [اینجا]
سلام بر زینب و قلب صبورش
آیا حضرت زینب سر مبارک را به چوبه محمل زد؟
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۴:۱۳ ق.ظ توسط اشرفی