نکات

سر مطهر امام در صندوق

ابن لَهيعَة می‌گوید: مشغول طواف کعبه خانه خدا بودم ناگاه مردی را دیدم که می‌گفت: خدایا مرا بیامرز ولی گمان ندارم که مرا بیامرزی! گفتم: از خدا بترس و این گونه دعا نکن! گفت: ما پنجاه نفر بودیم که سر امام را از کوفه به شام می‌بردیم؛ شب‌ها سر را در میان صندوقی می‌گذاشتیم و در کنار آن صندوق شراب می‌خوردیم.
شبی رعد و برق رخ داد. ناگاه دیدم درهای آسمان گشوده شد و حضرات آدم، نوح، ابراهیم، اسحاق، اسماعیل و پیامبر اسلام(ص) همراه جبرئیل و گروهی از فرشتگان به زمین آمدند. جبرئیل نزدیک صندوق رفت. سر امام را برداشت، بوسید و به خود چسباند. آنگاه پیامبران چنین کردند، پیامبر(ص) گریه کرد، پیامبران به او تسلیت گفتند.
جبرئیل عرض کرد: ای محمّد! خداوند به من فرمان داد اگر امر کنی زمین را برای امتت زیر و رو کنم. همان گونه که نسبت به قوم لوط کردم. پیامبر فرمود: نه! روز قیامت مرا با این دشمنان حسابی است.
آنگاه فرشتگان نزد ما آمدند تا ما را بکشند. گفتم: الامان ای رسول خدا!
فرمود: برو؛ خدا تو را نیامرزد. [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۷ ساعت ۴:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی