خواجه چون بیلی به دست بنده داد
بی سخن معلوم شد او را مراد
کمال آدمی، به معنای پر کردن ظرفیتهای وجود آدمیست. ما یک ظرفیتهایی داریم که میتوانیم اینها را پر کنیم. اگر پر نکنیم وجود ما گویی که به غایت خودش نرسیده است. اگر بخواهیم تعبیرات فلسفی بکار ببریم، غایت وجود آدمی به کمال رسیدن است و این به کمال رسیدن، یعنی پر کردن ظرفیت خود. وقتی که شما به کمال رسیدید احساس راحتی و لذت میکنید و این همان سعادت شماست. خداوند ابزاری هم مانند چشم و عقل و گوش و هوش در اختیار ما قرار داده است که از آن برای رسیدن به کمال بهره ببریم. به قول مولوی: خواجه چون بیلی به دست بنده داد/بی سخن معلوم شد او را مراد
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا
کمال آدمی، به معنای پر کردن ظرفیتهای وجود آدمیست. ما یک ظرفیتهایی داریم که میتوانیم اینها را پر کنیم. اگر پر نکنیم وجود ما گویی که به غایت خودش نرسیده است. اگر بخواهیم تعبیرات فلسفی بکار ببریم، غایت وجود آدمی به کمال رسیدن است و این به کمال رسیدن، یعنی پر کردن ظرفیت خود. وقتی که شما به کمال رسیدید احساس راحتی و لذت میکنید و این همان سعادت شماست. خداوند ابزاری هم مانند چشم و عقل و گوش و هوش در اختیار ما قرار داده است که از آن برای رسیدن به کمال بهره ببریم. به قول مولوی: خواجه چون بیلی به دست بنده داد/بی سخن معلوم شد او را مراد
لَهُمْ قُلُوبٌ لَّا يَفْقَهُونَ بِهَا
+نوشته شده در شنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۹:۳۹ ق.ظ توسط اشرفی