ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست
ابروی تو جنبید و خدنگی ز کمان جست/برسینه چنان خورد که از جوشن جان جست
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی/این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی/این عشق کجا بود که ناگه به میان جست؟ [وحشی]
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
این چشم چه بود آه که ناگاه گشودی/این فتنه دگر چیست که از خواب گران جست
من بودم و دل بود و کناری و فراغی/این عشق کجا بود که ناگه به میان جست؟ [وحشی]
ای که مرا خواندهای راه نشانم بده
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۷:۵۴ ب.ظ توسط اشرفی