عارف که برنجد تنگ آب است هنوز
طایفهٔ رندان، به خلاف درویشی به در آمدند و سخنان ناسزا گفتند و بزدند و برنجانیدند. شکایت از بیطاقتی پیش پیر طریقت برد که چنین حالی رفت. گفت: ای فرزند! خرقهٔ درویشان جامهٔ رضاست، هر که در این کسوت تحمّل بیمرادی نکند مدعی است و خرقه بر او حرام!
دریای فراوان نشود تیره به سنگ/عارف که برنجد تُنگ است آب هنوز [سعدی]
من از دو کار نفرت دارم
بنوش و بنوشان؛ مرنج و مرنجان
دریای فراوان نشود تیره به سنگ/عارف که برنجد تُنگ است آب هنوز [سعدی]
من از دو کار نفرت دارم
بنوش و بنوشان؛ مرنج و مرنجان
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۲۸ ب.ظ توسط اشرفی