دزدی از منزل احمد خضرویه
دزدی به خانۀ او در آمد، هیچ نیافت خواست که نومید برگردد، احمد گفت: ای برنا دلو برگیر و از چاه آب برکش و طهارت کن و به نماز مشغول شو تا چون چیزی رسد به تو دهم تا تهیدست از خانۀ ما بازنگردی. برنا چنین کرد چون روز شد خواجهای صد دینار بیاورد و به شیخ داد؛ شیخ گفت بگیر این جزای یک شب نماز توست. دزد گریان شد و گفت راه غلط کرده بودم. زر قبول نکرد و از مریدان شیخ شد.
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، صفحه ۱۲۳، برداشت آزاد
بوسیدن پای دزد
تذکرﺓ الاولیاء، عطار نیشابوری، صفحه ۱۲۳، برداشت آزاد
بوسیدن پای دزد
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۶:۴۶ ب.ظ توسط اشرفی