بگفت این قدر ستر و آسایش است
وز این بگذری زیب و آرایش است [سعدی]
فرماندۀ دادگری بود که هردو روی لباس او آستر بود. یعنی لباس سادهای داشت. کسی گفت از پارچههای گرانقیمت لباس بدوز! گفت این لباس برای من ستر و آسایش است بیشتر از این زر و زینت است.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه سوم، ساعت ۰۱:۱۲:۱۲، برداشت آزاد
روزی صد درم سنگ
فرماندۀ دادگری بود که هردو روی لباس او آستر بود. یعنی لباس سادهای داشت. کسی گفت از پارچههای گرانقیمت لباس بدوز! گفت این لباس برای من ستر و آسایش است بیشتر از این زر و زینت است.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه سوم، ساعت ۰۱:۱۲:۱۲، برداشت آزاد
روزی صد درم سنگ
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۲ دی ۱۴۰۰ ساعت ۸:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی