از صحبت دوستی برنجم
از صحبت دوستی برنجم/ که اخلاق بدم حسَن نماید
عیبم هنر و کمال بیند/ خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم چالاک!/ تا عیب مرا به من نماید [سعدی]
به همین دلیل بعضی از عرفا گفتهاند که هیچکس نیست که سرتاپا عیب باشد. حتی دشمن شما هم یک خوبی دارد و آن همین است که عیب شما را به شما میگوید.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه چهاردهم، دقیقه ۰۱:۱۶:۲۰، برداشت آزاد
عیب دوست ابراهیم ادهم
آنکه بیند همه عیبم نرسیدست آنجا
عیب خود از دوستان مپرس که بپوشانند
عیبم هنر و کمال بیند/ خارم گل و یاسمن نماید
کو دشمن شوخ چشم چالاک!/ تا عیب مرا به من نماید [سعدی]
به همین دلیل بعضی از عرفا گفتهاند که هیچکس نیست که سرتاپا عیب باشد. حتی دشمن شما هم یک خوبی دارد و آن همین است که عیب شما را به شما میگوید.
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه چهاردهم، دقیقه ۰۱:۱۶:۲۰، برداشت آزاد
عیب دوست ابراهیم ادهم
آنکه بیند همه عیبم نرسیدست آنجا
عیب خود از دوستان مپرس که بپوشانند
+نوشته شده در جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۵:۱۸ ب.ظ توسط اشرفی