سهل باشد خونخوری حجاج را
ححاج بن یوسف ثقفی، حاکمی بود که ازطرف خلیفۀ اموی به عراق آمد. هنگامی که مردم برای شورش و اعتراض برخاستند و خلیفه قصد سرکوب داشت، حجاج بر منبر رفت و یک خطبۀ خیلی کوتاه خواند و گفت: سرهایی را بر روی گردنها میبینم که مثل میوۀ تر موقع کندن آنهاست؛ و همین معامله را هم کرد. چنان سر برید و چنان قلع و قمع کرد که درخونریزی مثال شد. به قول مولوی: سهل باشد خونخوری حجاج را! یکی از صوفیان شنیده بود حجاج موقع مرگ گفته بود خدایا مرا بیامرز؛ صوفی گفته بود: شاید هم بیامرزد!
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پانزدهم، دقیقه ۱۲:۱۴، برداشت آزاد
تقیّه کنید
مارگیر و اژدها
سروش، شرح بوستان سعدی، جلسه پانزدهم، دقیقه ۱۲:۱۴، برداشت آزاد
تقیّه کنید
مارگیر و اژدها
+نوشته شده در شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۹:۴۰ ق.ظ توسط اشرفی