نکات

من مست و تو دیوانه

من مست و تو ديوانه ما را که برد خانه/ صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پيمانه
در شهر يکی کس را هشيار نمي بينم/ هر يک بتر از ديگر شوريده و ديوانه
هر گوشه يکی مستی دستی زده بر دستی/ وان ساقی سرمستی با ساغر شاهانه
ای لولي بربط زن تو مست تری يا من/ای پيش تو چو مستی افسون من افسانه
از خانه برون رفتم مستيم به پيش آمد/ در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه
چون کشتی بی لنگر کژ ميشد و مژ ميشد/ وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه
گفتم که رفيقی کن با من که منت خويشم/ گفتا که بنشناسم من خويش ز بيگانه
گفتم : ز کجايی تو؟ تسخر زد و گفت ای جان/ نيميم ز ترکستان نيميم ز فرغانه
نيميم ز آب و گل نيميم ز جان و دل/ نيميم لب دريا نيمی همه دردانه
من بی دل و دستارم در خانۀ خمّارم/ يک سينه سخن دارم هين شرح دهم يا نه
تو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می/ زين وقف به هوشياران مسپار يکی دانه
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۸:۳۹ ب.ظ توسط اشرفی