نکات

گریه آب دیده است

یک مریدی اندر آمد پیش پیر/پیر اندر گریه بود و در نفیر
شیخ را چون دید گریان آن مرید/گشت گریان آب از چشمش دوید...
چون بسی بگریست خدمت کرد و رفت/ از پی‌اش آمد مرید خاص تفت
گفت ای گریان چو ابر بی‌خبر/ بر وفاق گریهٔ شیخ نظر
الله الله الله ای وافی مرید/ گر چه در تقلید هستی مستفید
تا نگویی دیدم آن شه می‌گریست/ من چو او بگریستم که آن منکریست
گریهٔ پر جهل و پر تقلید و ظن/ نیست هم‌چون گریهٔ آن مؤتمن [مولوی]
+نوشته شده در دوشنبه ۲۹ فروردین ۱۴۰۱ ساعت ۹:۵۹ ق.ظ توسط اشرفی