تخلص شهریار
تبریز که بودم بهجت تخلص میکردم؛ تهران که رفتیم اتاقی از منزلی اجاره کردیم که اسم صاحب منزل خانم بهجت خانم بود. خواستم اسم تخلص را عوض کنیم وضو گرفتیم و رو به قبله حمد و سوره ای برای حافظ خواندیم و فال گرفت. غزلی آمد که بیت آخرش این است:
دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق حافظ
که چرخ این سکهٔ دولت به نام شهریاران زد [اینجا]
معلوم شد خواجه نام شهریار را میخواهد. ما خیال کردم حافظ ما را مسخره میکند. گفتیم حافظ شهریار نام باشکوهی است با من تناسب ندارد. دوباره فال گرفتیم تا اسم فقیرانه ای مرحمت کند. دوباره غزلی آمد که یک مصرعش این است:
به شهر خود روم و شهریار خود باشم [اینجا]
بعد از آن به شهریار تخلص کردم اما به مدت چهارسال بیت آخر را نمیخواندم چون خجالت میکشیدم. [اینجا]
حکیم محمد هیدجی
دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق حافظ
که چرخ این سکهٔ دولت به نام شهریاران زد [اینجا]
معلوم شد خواجه نام شهریار را میخواهد. ما خیال کردم حافظ ما را مسخره میکند. گفتیم حافظ شهریار نام باشکوهی است با من تناسب ندارد. دوباره فال گرفتیم تا اسم فقیرانه ای مرحمت کند. دوباره غزلی آمد که یک مصرعش این است:
به شهر خود روم و شهریار خود باشم [اینجا]
بعد از آن به شهریار تخلص کردم اما به مدت چهارسال بیت آخر را نمیخواندم چون خجالت میکشیدم. [اینجا]
حکیم محمد هیدجی
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ ساعت ۱:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی