نکات

ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد

ساقی بده آن می که ز جان شور برآرد/بردار انا الحق سر منصور برآرد
آن می که چو ته‌مانده فشانند به خاکش/صد مردۀ سرمست سر از گور برآرد
آن می به کسی ده که به می‌خانه نرفته‌ست/تا آن می‌اش از مست و ز مستور بر آرد
ما گوشه نشینان خرابات الستیم/تا بوی می‌ای هست در این میکده مستیم
چون کاسه شکستیم نه پر ماند و نه خالی/بی‌کیسهٔ بازار چه سود و چه زیانیم
ما هیچ‌بها‌بنده کم از هیچ نیرزیم/هر چند که اندر گرو رِطل گرانیم
شیریم سر از منت ساطور کشیده/قصّابِ غرض را نه سگِ پای دکانیم
پروانه‌ای از شعله ما داغ ندارد/هر چند که چون شمع سراپای زبانیم
هشیار شود هر که در این میکده مست است/اما دگرانند چنین، ما نه چنانیم
ما گوشه‌نشینان خرابات الستیم/تا بوی می‌ای هست در این میکده مستیم
خواهم که شب جمعه‌ای از خانه خمار/آیم به در صومعه زاهد دین‌دار
در بشکنم و از پس هر پرده زرقی/بیرون فکنم از دل او صد بت پندار
بر تن درمش خرقه سالوس و از آن زیر/آرم به در صومعه صد حلقه زنار
مردان خدا رخت کشیدند به یکبار/چیزی به میان نیست به جز جبه و دستار
این صومعه داران ریایی همه زرق‌اند/پس تجربه کردیم همان رند قدح خوار
می خوردن ما عذر سخن کردن ما خواست/بر مست نگیرند سخن مردم هشیار
ما گوشه نشینان خرابات الستیم/تا بوی می‌ای هست در این میکده مستیم
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۱ ب.ظ توسط اشرفی