علی با مه سخن میگوید امشب
بتاب ای مه تو بر کاشانۀ من/که تاریک است امشب خانۀ من
بتاب ای مه که ماه من سفر کرد/جدا شد از من و یاد پدر کرد
بتاب ای مه که تا با روی نیلی/بشویم در دل شب جای سیلی
بتاب ای مه که تا با حال خسته/دهم من غسل پهلوی شکسته
بتاب ای مه گلستانم خزان شد/به زیر خاک زهرای جوان شد
---------
الا ای چاه یارم را گرفتند/گلم، عشقم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی/همه دارو ندارم را گرفتند
بتاب ای مه که ماه من سفر کرد/جدا شد از من و یاد پدر کرد
بتاب ای مه که تا با روی نیلی/بشویم در دل شب جای سیلی
بتاب ای مه که تا با حال خسته/دهم من غسل پهلوی شکسته
بتاب ای مه گلستانم خزان شد/به زیر خاک زهرای جوان شد
---------
الا ای چاه یارم را گرفتند/گلم، عشقم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی/همه دارو ندارم را گرفتند
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۳۳ ب.ظ توسط اشرفی