سیر و سلوک میرزا جواد همدانی
آقای میرزا جواد انصاری همدانی تمایلی به عرفان نداشت. عارفی به همدان آمد و عدهای از اهل علم دور او جمع شدند. میرزاجواد نزد آنان میرود و نزدیک دو ساعت برای آنها دلیل میآورد که تنها راه نجات، شرع است. اما در پایان سخنانش، آن عارف خطاب به او میگوید: بهزودی خودت آتشی به سوختگان عالم خواهی زد.
این ماجرا او را منقلب میکند و به سیر و سلوک گرایش پیدا میکند. به دنبال راهنما میگردد، اما هربار دست خالی بازمیگردد. در بیابانهای اطراف قم خلوت میگزیند و به پیامبر اسلام متوسل میشود تا اینکه به مقصود میرسد.
او مراحل سلوک و عرفان را بدون استاد طی میکند. حتی بعد از فوت ایشان بین شاگردان قاضی طباطبایی اختلاف میافتد که آیا سیر و سلوک به استاد نیاز دارد یا خیر؟ [اینجا]
فرمود: هرجا مکاشفات و یا رویدادهای ذهنی برایم پیش میآمد که نمیتوانستم جوابشان را پیدا کنم به ساحت مقدس پیامبر اکرم متوسل میشدم و جواب میگرفتم. [اینجا]
الرفیق ثم الطریق
کان قندم نیستان شکرم
هر که او بی سر بجنبد دم بود
مرحوم انصاری همدانی استاد نداشت
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد
این ماجرا او را منقلب میکند و به سیر و سلوک گرایش پیدا میکند. به دنبال راهنما میگردد، اما هربار دست خالی بازمیگردد. در بیابانهای اطراف قم خلوت میگزیند و به پیامبر اسلام متوسل میشود تا اینکه به مقصود میرسد.
او مراحل سلوک و عرفان را بدون استاد طی میکند. حتی بعد از فوت ایشان بین شاگردان قاضی طباطبایی اختلاف میافتد که آیا سیر و سلوک به استاد نیاز دارد یا خیر؟ [اینجا]
فرمود: هرجا مکاشفات و یا رویدادهای ذهنی برایم پیش میآمد که نمیتوانستم جوابشان را پیدا کنم به ساحت مقدس پیامبر اکرم متوسل میشدم و جواب میگرفتم. [اینجا]
الرفیق ثم الطریق
کان قندم نیستان شکرم
هر که او بی سر بجنبد دم بود
مرحوم انصاری همدانی استاد نداشت
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد
+نوشته شده در دوشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۲ ساعت ۸:۲۱ ق.ظ توسط اشرفی