تو خود چه آدمیی کز عشق بیخبری
در سفر حجاز، با جوانان صاحبدل همدم بودیم. زمزمهای میکردند و بیتی محقّقانه میگفتند! عابدی در سبیل منکر حال درویشان بود. ناگاه کودکی آوازی بر آورد که اشتر عابد به رقص آمد و عابد را بینداخت و برفت. گفتم ای شیخ در حیوانی اثر کرد تو را همچنان تفاوت نمیکند!
تو خود چه آدمیی کز عشق بیخبری
گلستان سعدی، برداشت آزاد [اینجا]
عشق فرزند افلاطون
ناقصان سرمدی
تو خود چه آدمیی کز عشق بیخبری
گلستان سعدی، برداشت آزاد [اینجا]
عشق فرزند افلاطون
ناقصان سرمدی
+نوشته شده در جمعه ۲۶ فروردین ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۷ ب.ظ توسط اشرفی