مکاشفه علامه تهرانی با حضرت ادریس
سحرگاهى در نجف بر سجادۀ عبادت نشسته بودم. نُعاسى به من دست داد. دیدم دو نفر مقابلم نشستهاند. يكى حضرت ادريس بود، علی نبینا و آله و علیه السلام؛ و ديگرى برادر عزيزم آقاى حاج سيّد محمّد حسن! حضرت ادريس با من سخن گفت ولى طورى بود که سخنان ايشان را به واسطه کلام آقاى اخوى میشنیدم.
فرمودند: در زندگانى من اتّفاقات و حوادث هولناكى روى داد که طبق جريانات طبيعی حل آنها محال به نظر مىرسيد؛ ولى ناگهان حل شد. به نظرم آمد كه مراد از ابتلائات آن حضرت، مشكلات ايام كودكى ایشان است. اين اوّلين انتقال من از عالم طبيعت به ماوراء طبيعت بود.
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۸۸، برداشت آزاد [اینجا]
فرمودند: در زندگانى من اتّفاقات و حوادث هولناكى روى داد که طبق جريانات طبيعی حل آنها محال به نظر مىرسيد؛ ولى ناگهان حل شد. به نظرم آمد كه مراد از ابتلائات آن حضرت، مشكلات ايام كودكى ایشان است. اين اوّلين انتقال من از عالم طبيعت به ماوراء طبيعت بود.
رساله لب اللباب در سیر و سلوک، حسینی تهرانی، صفحه ۸۸، برداشت آزاد [اینجا]
+نوشته شده در پنجشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۴:۴۹ ق.ظ توسط اشرفی