آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب زن به خانه و پس مهمان طلب [صائب تبریزی]
حاج ملا محمد اشرفی مازندرانی، شاگرد شيخ انصارى بود. در تکیۀ مسجد جامع بابل مدفون است. یکی از شاگردانش ميرزا حسن طبيب حكيم باشى بود. حکیم باشی میگوید. تصمیم گرفتم زیارت امام رضا(ع) مشرف شوم. قبل از تشرف، محضر حاج محمد علی رسیدم. معظمله پاکتی به من دادند و فرمودند این عریضه را محضر ثامن الحجج تقدیم کن و جوابش را بیاور! من این کار را عامیانه پنداشتم و ارادتم از استاد کم شد، نامه را گرفتم، وداع کردم، به آستان اقدس مشرف شدم و عریضه را در ضریح منور نهادم. چند ماه مجاور حضرت شدم و موضوع عریضه و جواب کاملا از یادم رفت. شب آخر برای زیارت وداع مشرف شدم. نماز خواندم و مشغول نوافل شدم. دیدم زائرین را از حرم بیرون میکنند. تا نماز من تمام شد، کسی در رواق نماند. بزرگواری را دیدم که در نهایت عظمت و جلالت به سوی من میآید. وقتی به موازات من رسید فرمود: حاج میرزا حسن! سلام ما را به حاجی اشرفی برسان بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/ جاروب زن به خانه و پس مهمان طلب
وقتی به خودم آمدم کسی را ندیدم. معلوم شد مکاشفهای برایم دست داه است. به نجف اشرف برگشتم تا جواب نامه را محضر حاجی اشرفی ببرم. وقتی درب منزل آقا را زدم، صدای مبارکشان بلند شد که:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/ جاروب زن به خانه و پس مهمان طلب
گنج سعادت، پاسداران حريم عشق، سعادت پرور، جلد ۸ از ۱۰، صفحه ۲۴۲، برداشت آزاد [اینجا]
مرحوم سعادت پرور شاگرد علامه طباطبایی بود و این کتاب را زیر نظر آن بزرگوار تالیف کرد.
حاج ملا محمد اشرفی مازندرانی، شاگرد شيخ انصارى بود. در تکیۀ مسجد جامع بابل مدفون است. یکی از شاگردانش ميرزا حسن طبيب حكيم باشى بود. حکیم باشی میگوید. تصمیم گرفتم زیارت امام رضا(ع) مشرف شوم. قبل از تشرف، محضر حاج محمد علی رسیدم. معظمله پاکتی به من دادند و فرمودند این عریضه را محضر ثامن الحجج تقدیم کن و جوابش را بیاور! من این کار را عامیانه پنداشتم و ارادتم از استاد کم شد، نامه را گرفتم، وداع کردم، به آستان اقدس مشرف شدم و عریضه را در ضریح منور نهادم. چند ماه مجاور حضرت شدم و موضوع عریضه و جواب کاملا از یادم رفت. شب آخر برای زیارت وداع مشرف شدم. نماز خواندم و مشغول نوافل شدم. دیدم زائرین را از حرم بیرون میکنند. تا نماز من تمام شد، کسی در رواق نماند. بزرگواری را دیدم که در نهایت عظمت و جلالت به سوی من میآید. وقتی به موازات من رسید فرمود: حاج میرزا حسن! سلام ما را به حاجی اشرفی برسان بگو:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/ جاروب زن به خانه و پس مهمان طلب
وقتی به خودم آمدم کسی را ندیدم. معلوم شد مکاشفهای برایم دست داه است. به نجف اشرف برگشتم تا جواب نامه را محضر حاجی اشرفی ببرم. وقتی درب منزل آقا را زدم، صدای مبارکشان بلند شد که:
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب/ جاروب زن به خانه و پس مهمان طلب
گنج سعادت، پاسداران حريم عشق، سعادت پرور، جلد ۸ از ۱۰، صفحه ۲۴۲، برداشت آزاد [اینجا]
مرحوم سعادت پرور شاگرد علامه طباطبایی بود و این کتاب را زیر نظر آن بزرگوار تالیف کرد.
+نوشته شده در چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۴:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی