تفسیر مثنوی مدرس برای رئیس زندان
سه سال بعد از تبعيد مدرس به خواف، با سختي و مشقات زياد كه قابل توصيف نيست، اجازه ملاقات با ايشان را از عمال شهرباني رضاخان گرفتم و مأموري را همراهم كردند كه بي نهايت سختگير و بدبين بود. در طي راه از هيچ گونه آزادي كوتاهي نكرد. بالاخره به خواف رسيدم و سه روز در كنار آقا در اتاقي كه زندان بود و فقط مي توانست صبح و بعداز ظهر، در حياط دژ زندانش قدم بزند، ماندم. آقا سرحال بود و هر صبح براي رئيس زندان و جمعي از زندانبانانش درس و تفسير مثنوي مي گفت. از ايشان پرسيدم، به حمدالله احساس كسالتي نمي كنيد؟ گفتند، عبدالباقي! من در اينجا، طبيبم خدا و دوايم آفتاب است و سالم و سرحال تر از زماني هستم كه در تهران بودم. [اینجا]
اندرین ره میتراش و میخراش
اندرین ره میتراش و میخراش
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۹:۴۳ ب.ظ توسط اشرفی