نکات

نام نامی‌ات بلندآوازه‌تر پدرم

من اولین نگاهم که به جهان هستی افتاد، در آغوش مادرم بودم؛ اما کمی آن‌طرف‌تر مردی صورت‌حساب بیمارسان به‌دست این‌طرف و آن‌طرف می‌دوید. من اولین بار که یک متر از جهان را پیمودم، دستم میان دستان مادرم بود؛ اما روبه‌رویم مردی عاشقانه نام مرا می‌خواند. من اولین بار که با آن مداد سیاه نرم مشق می‌کردم مادرم انگشت‌هایم را هدایت می‌کرد؛ اما آن‌طرف‌تر مردی دلش غنج می‌رفت. من آن‌وقت که خواستم یاری بگزینم، مادرم نقل می‌ریخت و لاحول ولا می‌خواند؛ اما مردی در خفا اشک می‌ریخت؛ گویی تکه‌ای از جانش می‌رفت. من مردی در زندگی‌ام دیدم که قامت خانه و حرمت خانه و شرف خانه به نام نامی او معتبر بود.
نام نامی‌ات بلندآوازه‌تر پدرم [اینجا]
+نوشته شده در جمعه ۶ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۱:۳۰ ب.ظ توسط اشرفی