معرفی مجروحین به عراقیها
ساعتی پس از اینکه اسیر شدی، عراقیها گفتند: اگر مجروح دیگری میشناسی نامش را بگو تا برویم او را بیاوریم. رمضان قُـرُقی، ابراهیم بسطامی و ایوب را معرفی کردی. عراقیها رفتند آنها را آوردند. زیر بغلهای رمضان را گرفته بودند وقتی رهایش کردند با دهان به زمین افتاد. بعدها ایوب میگفت: من نمیدانم عراقیها اسم مرا از کجا میدانستند که درِ گوشم ایوب ایوب میکردند! گفتی احتمالا کسی شما را لو داده است. وقتی فهمید کار تو بوده خوشحال شد.
+نوشته شده در جمعه ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۶:۱ ب.ظ توسط اشرفی