انتقال به استخبارات
هنوز باور نمیکردی اسیر شدی بخصوص با برخورد دوستانۀ عراقیها که فکر میکردی الان راه خانه را نشانت میدهند و میگویند برو به سلامت! اما عراقیها گفتند عصر با سیّاره به استخبارات منتقل میشوی! اینجا بود که غم عالم به دلت نشست. عصر شد با نفربر به استخبارات منتقل شدی. در بین راه با هر ترمزی که راننده میزد پای شکستهات جابجا میشد و درد میکشیدی. به محوطۀ استخبارات که رسیدی دیگر اوضاع فرق میکرد. عراقیها دست به باتوم ایستاده بودند. اسرایی که آنجا بودند مجروحین را حمل میکردند و عراقیها اسرا را میزدند. از یکی پرسیدی اینجا چه خبر است؟ گفت هیس! دونفری کمک کردند و تو را از ماشین ایفا به جلوی اتاق بازجویی بردند.
بازجویی در استخبارات
بازجویی در استخبارات
+نوشته شده در جمعه ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۹:۴ ب.ظ توسط اشرفی