انتشار تحفه
بعضی از آیات خیلی جذاب بودند. وقتی میخواندیم ذوق میکردیم. به علی گفتم حیف است آنها را در اختیار رفقا قرار ندهیم. قرار شد تعدادی از آیات را پشت زرورق سیگار بنویسیم تا رفقا بخوانند. وقتی آیه را نوشتیم، دیدیم نیاز به ترجمه دارد. وقتی ترجمه کردیم، دیدیم نیاز به توضیح دارد. ما هم کم نیاوردیم. شعر و ضرب المثل و داستان و هرچه به ذهنمان رسید نوشتیم. وقتی به ۱۰برگ رسید، با کارتن سیگار جلد کردیم، اسمش را تحفه گذاشتیم و در اختیار رفقا قرار دادیم.
+نوشته شده در چهارشنبه ۲ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱:۶ ق.ظ توسط اشرفی