غذای گروهی در اسارت
در آسایشگاه به گروههای دهنفره تقسیم شدیم. مسئول گروه، غذا را در یک دیس دستهدار میگرفت و در بشقابهای یک نفره میکشید. هرکس غذایش را در بشقاب خودش میخورد. آن شب دوسه نفر از اسرا پیشنهاد دادند تا به صورت گروهی غذا بخوریم. گفتند چرا غذا را از دیس در بشقاب بکشیم؟ دیس را جلو آوردند. من کنار مصطفی نشسته بودم. دیدم مصطفی با نوک قاشق غذا میخورد. معلوم شد رفقایی که پیشنهاد غذای گروهی دادهاند خواستهاند خودشان کمتر بخورند.
رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست...
رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست...
+نوشته شده در شنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۳:۳۸ ب.ظ توسط اشرفی