نکات

اسارت متاهلین

ما مجردها، خودمان بودیم و گوشمان! فقط دلتنگ خانواده می‌شدیم؛ اما رفقای متأهل، هم دلتنگ می‌شدند؛ هم نگران بودند. غصه می‌خوردند که نمی‌دانیم زن و بچه‌مان چه می‌کنند. من فکر می‌کردم خانواده فراموشم کردند؛ غافل از اینکه مادر آشکار گریه می‌کرد و پدر در خلوت جنگل! هیچ‌کس نمی‌تواند فرزند خودش را فراموش کند؛ حتی اگر در مقابل دشمن تظاهر کند. ام وهب سر فرزندش را به سوی دشمن انداخت؟ اولادنا اکبادنا!
+نوشته شده در دوشنبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۳:۵۰ ق.ظ توسط اشرفی