نکات

واکنش پدر به خبر آزادی

اسرا گروه گروه آزاد می‌شدند. ما مفقود بودیم. خانواده‌های مفقودین پای رادیو نشسته‌ بودند به امید اینکه نام دلبندشان را بشنوند. پدر منتظر بود. کسی نمی‌داند اگر اسم مرا بشنود چه واکنشی دارد. فقط می‌دانند که در خلوت جنگل گریه می‌کرد و می‌گفت: اگر بیاید، پشت بام خانه اذان می‌گویم. محض احتیاط کاسۀ آبی در دسترس گذاشته‌ بودند که زبانم لال اگر اتفاق ناگواری بیفتد به صورتش آب بپاشند. حالا رادیو اسامی مفقودین را یکی‌یکی می‌خواند. تا نوبت به من رسید پدر از فرط خوشحالی از جا پرید و زد زیر کاسۀ آب!
اللهم اغفر لنا و لوالدینا و لوالدی والدینا
+نوشته شده در دوشنبه ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۵:۴۱ ق.ظ توسط اشرفی