قاسم فرهانی
ترکش به پهلویش خورده بود. نمیتوانست صاف بنشیند. همیشه روی پهلو خم میشد. مظلومانه در گوشهای مینشست و درد میکشید؛ اما به روی خودش نمیآورد. کسی فکر نمیکرد زخمش اینقدر عمیق باشد. مدتی که گذشت دیگر نتوانست کمرش را صاف کند. دنیا هم ظرفیت نداشت به او پاداش بدهد. خدا رحمتش کند.
+نوشته شده در پنجشنبه ۲۳ فروردین ۱۴۰۳ ساعت ۱۲:۱۲ ق.ظ توسط اشرفی